شهیدی که توانست قانون کشف حجاب را هشت سال به تاخیر بیاندازد شاید هم خودِ خدا باشم مانور عملیات ام الرصاص به روایت حاج علی اکبر جعفری من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت هفتم) از برکت قدم مبارک شهید محمود کاوه ، زمینگیرها سینه از خاک کندند شهدایی که در آتش میدان مین سوختند و قرآنی که نسوخت احترامی که شهید داوود ابراهیمی به پدر و مادر میگذاشت آنروز فهمیدم بین من با شهید زینال حسینی چقدر فاصله است
ما در جریان عملیات والفجر هشت به گردان حضرت علی اکبر علیه السلام مامور شدیم . مسئول تیم ما ، فکر کنم آقای علی اصغر صادقیان بود . من و علی اصغر صادقیان همیشه با هم شوخی می داشتیم . آن شب آمدیم و سوار قایق شدیم و منتظر بودیم که بچه ها ی غواص […]
در مورد شهید حاج علی پیکاری هم هر چه بگویم کم گفته ام. خیلی مخلص و جگر دار بود. قبل از گردان تخریب در گردان پیاده بود. ما یک اکیپی بودیم که خیلی با هم شوخی می کردیم. رو این حساب قبل از کربلای چهار ، من و شهید علی اصغر صادقیان و شهید علی […]