شایع شد که حکم اعدامش را صادر کردهاند
بعد ها متوجه شدیم حاج عبدالله به ارتفاعات بازی دراز رفته
دیدار با خانواده شهید داوود ابراهیمی
روایت آزاده ی سرافراز ارتشی از اسارت سربازان ارتش در جبهه دهلران
نحوه شهادت حاج موسی انصاری ، اوس اکبر عزیز زاده و امیر تابش
معاون تیپ عاشورا شهید شیرعلی سام
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج سعید خاکسار
نحوه شهادت چهارده شهید شیمیایی به روایت حاج ابراهیم قاسمی
آقای اکبر عزیز زاده بچه محله ما بود. فکر می کنم از قبل یا اوایل انقلاب همدیگر را می شناختیم. خیلی آدم شلوغ و شوخی کن و اهل بگو و بخند بود. علت اینکه بهشون اوس اکبر می گفتند چون مغازه ای جلوی خانه اشان بود و کارهای فنی انجام می داد، در گردان هم […]
قبل از عملیات والفجر هشت ، چند بار از شهید حاج عبدالله نوریان شنیده بودم که میگفت : اگر کسی خواب شهادت من را دید ، به من بگوید . در اردوگاه ام النوشه ، کنار رودخانه کارون مستقر بودیم که یک شب در عالم رویا یک خوابی را درباره ی شهادت حاج عبدالله دیدیم […]
اوستا اکبر بچه ی فنی و کاری بود. مثل شهید کلانتر بود. خیاطی، بنایی و جوشکاری و خلاصه همه کاری بلد بود. خیلی از کارهای حسینیه را راه انداخت. به خاطر همین همه به ایشان اوستا اکبر می گفتند.
شهادت شهید امیر مسعود تابش در منطقه مهران پیش امد. شب جمعه ای بود و دعای کمیل خواندیم و عزاداری کردیم . شام هم نان و پنیر و هندوانه بود . طبق معمول امیر تابش پیش من بود و شهید سید محمد زینال حسینی (فرمانده گردان) و بقیه هم آن طرف چادر بودند. شام را […]