زخم زبان های مردم و اقوام را چه طور تحمل کنم؟
تلنگری که برای همه ما از آب گوارا، حیاتی تره
تو تضمین می کنی من در این ده کیلومتر زنده باشم ؟
شهید عباس دانشگر مثل مادرش حضرت زهرا (س) به شهادت رسید
وقتی یقه ی شهید نوریان رو گرفتم
راوی و رزمنده دفاع مقدس، حجت الاسلام حاج احمدرضا حسینخانی
عملیات فتح یک به روایت حاج محمد صلاحی کجور
حاج رسول ، ماجرای شهادتش را با جزئیات برای من تعریف کرد
سال ۱۳۶۳ یا ۱۳۶۴ ، زمانی که ما در پادگان ابوذر واقع در سر پل ذهاب بودیم ، ماجراهای جالب توجهی برایمان رقم خورد . یکی از این ماجرا ها از این قرار بود که ما بچه های تخریب که در یک ساختمان مستقر بودیم و یک زمانی بحث آموزش های دفاعی و رزمی مطرح […]
سال 1363 بود زیر قله بازی دراز دو الی سه تا میدان مین بود. بچه دها را برای پاکسازی بردند. یک مقدار مین جلوی عراق گذاشته بودند برای ترمیم آن میدان. ما مرتباً از پادگان ابوذر که می رفتیم مسیر طولانی بود. اگر مسیر جاده ای را می رفتیم باید تا باختران می رفتیم و […]
نیروهایی که بعد از عملیات برای مرخصی رفته بودند یکی یکی برگشتد و جمع شدند و همچنین یک سری نیروهای جدید هم آمده بودند. حاج عبداله هم شیمیایی شده بود و برای درمان به تهران رفته بود. ما در گردان بودیم که یک روز دیدم یک فرد خیلی ساده آمد و نشست جلو و ما […]