یک پاکت پر از پول نقد برای هادی
وقتی شهید حاج عبدالله نوریان از فرماندهی گردان استعفاء داد
روایت آزاده ی سرافراز ارتشی از اسارت سربازان ارتش در جبهه دهلران
مادری که با دستان خودش، پسر شهیدش را در خاک گذاشت
فرمانده ای که از فرماندهی فراری بود
اسم من علی چیت سازیانه بسیجی ام و هر لحظه ممکنه شهید یا مجروح یا اسیر بشم
اكنون متوجه شدهام آمريكاييها ناسپاس و نامرد هستند
وقتی قرار شد به پاسدارها درجه بدهند
ازهمه ی امت حزب الله می خواهم کهبرخوردهایتان را با ناآگاهان آنطورکنید که آگاهترشوند ، نه لجوج .و ازپدرو مادرم هم به خاطریک عمربدی که درحقشان کردم طلب بخشش می کنم و امیدوارم که از سرتقصیرات این بنده ی حقیرالهی که درهرگوشه ای گناهی ازخود به جای گذاشت و شما را فرزندی شایسته نبود بگذرید .