پسرک فلافل فروش عملیات عاشورای سه به روایت حاج علی اکبر جعفری نصیحت مادرانه به شهید مهدی ضیائی سخنران جلسه میگفت جوانی در جبهه روی سیم خاردار خوابیده … قرار گذاشتیم من به روح الله فقه و اصول یاد بدم و اون به من خطاطی مگر نمیبینی همه رفتهاند و ما ماندهایم؟ بازتاب حملات انتقام جویانه به عین الاسد بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم
چند وقتی که از حضور ما در مقر گردان تخریب گذشت ، یک روز بلند شدیم برای پاک سازی میدان مین ، به منطقه ی گیلان غرب رفتیم . صبح زود حرکت کردیم و به سمت سپاه گیلان غرب رفتیم . ماشین را پارک کردیم ، نمیدانم غذا خوردیم یا نه اما یادم هست که […]
برای پاکسازی میدان مین سومار رفته بودیم و قرار بود تیم من کار بکنن . یکی از تیم ها تیم من بود و من سرتیم بودم . یکی از تیم ها هم تیم شهید بسطام خانی بود که شهید بسطام هم سر تیم بود. ایشون نمیخواد تو بری ! من جای تو میرم ! هر […]
یک هفته بعد از گذراندن دوره ی آموزشی در گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام ، برای خنثی سازی به میدان مین رفتیم . شهید بسطام خانی در نوار بالاتر از من بود. طبق آموزش هایی که داوود پاداشی به من داده بود با دقت و حوصله شروع کردم به معبر زدن . یک […]