حاج حسین بادپا غرق در (افوض امری الی الله ) شده بود
شاید هم خودِ خدا باشم
کم کم متوجه شخصیت متفاوت شهید بادپا و اتفاق های معجزه آسایی که برایش می افتاد شدم
شهید محمود گلزاری برای ما مثل یک پدر و برادر بود
ماجرای درخواست آیت الله کاشانی از مصدق به روایت نوه آیت الله
واجب تر از نماز شب ، محافظت کردن از اموال بیت المال است
یک نسلکشی قومی که از تاریخ معاصر پاک شده است
لُبّ شهادت این است که یک انسانی ناگهان از درجات عالیهی الهی سر در آورد
ما در جریان عملیات والفجر هشت به گردان حضرت علی اکبر علیه السلام مامور شدیم . مسئول تیم ما ، فکر کنم آقای علی اصغر صادقیان بود . من و علی اصغر صادقیان همیشه با هم شوخی می داشتیم . آن شب آمدیم و سوار قایق شدیم و منتظر بودیم که بچه ها ی غواص […]
در مورد شهید حاج علی پیکاری هم هر چه بگویم کم گفته ام. خیلی مخلص و جگر دار بود. قبل از گردان تخریب در گردان پیاده بود. ما یک اکیپی بودیم که خیلی با هم شوخی می کردیم. رو این حساب قبل از کربلای چهار ، من و شهید علی اصغر صادقیان و شهید علی […]