فقط شهید حسین کاشانی آمار را دقیق و بروز رد میکرد
این سه شهید آخرین امید صدام را ناامید کردند
آرایشگاه شهید عباس بیات
شهید حاج عبدالله نوریان به روایت حاج حسین احمدی
گفت: من وظیفه دارم که الان بروم
شاه کلید موفقیت مدیریت شهید کاظمی رنگ خداییاش بود
روزی که صدام به تعداد شهدای کربلا نذری داد …
این ها همان موشک هاییست که تا بانک رافدین عراق رفته
یک روز که در پادگانی در شهر سنندج بودیم ، حاج مجید مطیعیان (فرمانده گردان تخریب) آمد و یک سری صحبت ها کرد در ارتباط با یک سری پاک سازی میادن مین که به ما محول شده بود . آن جا اسم بچه ها را برای پاک سازی اعلام کردند . دو گروه شدیم ، […]
یادم هست که یک روز نشسته بودیم که دیدیم عده ای آمدند . گفتند فرمانده ای آمده و می خواهد حاج رسول را ببیند . حاج رسول قبلا از بچه های دیدبان تیپ شصت و سه خاتم بود . دنبالش آمده بوند که آن جا به عنوان فرمانده ببرندش ، نه به عنوان یک نیروی […]
شهید حاج رسول فیروزبخت در هر عملیاتی که شرکت کرده بود یک جراحتی برداشته بود . اصلا امکان نداشت مثلا توی یک عملیاتی باشد و زخم برنداشته باشد . رسول عادت داشت هر موقع که بچه ها به ایشان دست می زدند ، رمز آن عملیاتی آن عضو در آن عملیات مجروح شده را می […]
سال 1366 ، وقتی داشتیم به سمت منطقه سردشت برای پاک سازی میادین مین می رفتیم ، من و حاج رسول فیروزبخت بغل دست همدیگر در مینی بوس نشسته بودیم . رسول گفت: من دوست دارم که در کردستان شهید بشوم . گفتم چطور رسول ؟ گفت بچه هایی که در کردستان شهید می شوند […]
من منوچهر قائد امینی هستم، و آشنایی من با گردان به این صورت بود که من با آقا رضا راجعی رفیق بودم و ایشان از گردان تخریب خیلی تعریف می کردند . به همین خاطر من هم شیفته ی اخلاقیات بچه هایی که می گفت شدم و به گردان تخریب آمدم. من در منطقه قلاجه […]