چند بیت شعر را که خودم سرودم هم تقدیم میکنم ماموریتی که شهید نوریان بعد از شهادتش به من داد زخم زبان های مردم و اقوام را چه طور تحمل کنم؟ شهید مصطفی مبینی ، یک اسطوره ی واقعی وای بر آنان كه قدر خودشان را نمیدانند و به اخلاق حسنه آراسته نمیشوند اگر برای رضای خداوند و دفاع از اسلام میروی من راضی هستم از شهادت شهید پیام شریفی تا مخابره خبر شهادت من من داد میزنم ، تو هم هروقت ترست ریخت داد بزن
من قاسم فیروزبخت برادر شهید رسول فیروزبخت هستم. ما چهار برادر بودیم که همگی در جبهه به فعالیت مشغول بودیم . من در گردان حضرت علی اکبر بودم و حاج کاظم در توپ خانه بود. محمد در تدارکات بود و حاج رسول در تخریب بود. در اردوگاه کوثر یک حالت چهار راه مانندی هست . […]
سال شصت و شش بود که برادرم ، شهید حاج رسول فیروزبخت در عملیات نصر چهار از ناحیه پا زخمی شده بود و راه رفتن برایش سخت بود . بیمارستان و جاهای مختلفی برای درمان می رفتیم . تا اینکه ما را به بنیاد جانبازان در خیابان بهبودی تهران معرفی کردند. آن سال خیلی بد […]