هادی را شهدا انتخاب کرده بودند برای برگزاری یادواره شهدا
حاج موسی طیبی
دیدید که دست و پایم از هم جدا نشده بود
تو ازدواج کن! شغلت پای من…
دلایل گروهک فرقان برای ترور سپهبد قرنی
پیش نماز کم سن و سال
ده واقعه مهم در هفتاد و پنج روز ، مورد اتفاق شیعه و اهل تسنن
حاجی چند تا کار از من خواست که من نتوانستم انجام دهم
عمامه ما آخوندها ، در زمان جنگ قصه هایی داشت. دشمن بر روی آن حساس بود و خیلی از مواقع ، به خصوص در جزیره ی مجنون که بچه ها مکالمات بیسیم بعثی ها را شنود می کردند ؛ وقتی آن ها ، مثلا یک روحانی که می آمد می گفتند امامشون آمده ، خمینی […]
یکی از شهدای مخلص گردان ما که همیشه سعی داشت ، محفیانه به بقیه خدمتی کرده باشد ؛ شهید علی اکبر طحانی بود . شهید طحانی آن زمان خبرنگار روزنامه جمهوری بوده و با آن ها ارتباط کاری داشت . با وجودی که سن و سالش از بیشتر بچه های گردان بالاتر بود اما بسیار […]
شهید علی اکبر طحانی بعد از شهادت برادرش علیرضا به گردان تخریب آمد . فکر می کنم خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی یا کیهان بود . یک دوربین داشت و دست به قلم خوبی هم بود . یک دفترچه خاطرات هم داشت که تمام خاطراتش را روزانه در آن می نوشت . علی اکبر از نظر […]