شوخی به سبک شهید امیرمسعود تابش
نحوه شهادت شهید حاج قاسم اصغری و شهید حاج رسول فیروزبخت
شهادت حاج قاسم ، حاج رسول و شهید اکبری به روایت حاج اسماعیل گوهری
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
لباس رزم و لباس طلبگی شهید مهدی ضیائی
عملیات کربلای پنج؛ سنگینترین و گستردهترین عملیات دفاع مقدس
روزی که پاسدار وظیفه شدم و به گردان تخریب برگشتم
هر انسانی در درون خود یک نفس سرکش دارد
در مورد شهید حاج علی پیکاری هم هر چه بگویم کم گفته ام. خیلی مخلص و جگر دار بود. قبل از گردان تخریب در گردان پیاده بود. ما یک اکیپی بودیم که خیلی با هم شوخی می کردیم. رو این حساب قبل از کربلای چهار ، من و شهید علی اصغر صادقیان و شهید علی […]
در کربلای ۵ ما دو تیم بودیم . تیم اول قرار بود قبل از اینکه ما وارد به گردانی که به آن مامور شده بودیم ، برود و معبر بزند و بعد از آن که ما وارد شدیم با استفاده از معبر تیم اول برویم به سمت عراق . قرار شده بود اگر تیم اول موفق […]
ما دو نفر قبل از عملیات والفجر با هم رفتیم آموزش آبی و خاکی. کمیته ویژه هوابرد که خودم هم بعداً جذب آنجا شدم. عملیات تمام شد و نامه زدند به لشکر که ما این ها را می خواهیم. من و علی در آن دوره نمره خوبی گرفته بودیم .از نظر آنها مناسب این کار […]
همیشه خدا خدا می کردم که برامون اتفاقی نیفتد . زیرا نمی دانستم که چه کسی را به عقب بیارم. همیشه دعا می کردم که کسی چیزیش نشود. عملیات والفجر8 هم خیلی این دعا را می کردم. می گفتم برای خودم اتفاقی بیفتد اما برای بچه های تیم نیفتد. عملیات والفجر 8 برای علی پیکاری […]