من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت چهارم)
فرزندانم را ولایتمدار تربیت کنید
حاجی چند تا کار از من خواست که من نتوانستم انجام دهم
این سه شهید آخرین امید صدام را ناامید کردند
طوری که انگار یک شهید را می خواهد تشییع کند
با این ترفند حاج عبدالله را به نقاهتگاه تختی فرستادیم
گفتم امام گفته که سنگر دانش آموزها مدرسه و علم است
احمدشاه پیشنهاد انگلیس را نپذیرفت ، رضاشاه پذیرفت
در عملیات والفجر یک ، ما مأمور شدیم به واحد مهندسی رزمی برویم . عراق به قدری آتش میریخت که امکان انجام ماموریت وجود نداشت . یک لودر بزرگ آنجا بود که بیلش را بلند کرد و ما رفتیم زیر بیلش تا از گزند ترکش مصون بمانیم . صبح شده بود و ماموریت ما انجام […]
تنها تصویری که از شهید حافظ خدایاری در ذهن دارم مربوط به زمانیست که تازه رفته بودیم به منطقه چنانه و آنجا مستقر شده بودیم . یک شلوارهایی به ما داده بودند که معروف بود به شلوارهای استتار جنگلی . بعدا جزء لباس های خاکی شد . معمولا به کسانی که تازه اعزام می شدند […]
خاصیت کوه های سنندج این بود که زمستوناش سرما و برف وحشت ناکی داشت . عملیات های ماهم طوری بود که وقتی میخواستیم بریم دم غروب حرکت میکردیم و سر شب میرسیدیم چون از روستا میرفتیم… شهید عبدالحمید شاه حسینی جزو معدود نیروهای آزاد لشکر بود و هرجا که نیرو نیاز داشتن میرفت و به […]