شهید بهزاد صداقت
مهدی ضیایی در میدان مین دوید و یک گردان را رد کرد
خداوند چه کسی را جاودانه زنده نگاه میدارد ؟
عباس همه ی فن های کشتی را روی من پیاده میکرد
جلوی اکثر گردانها تو تیپ یه باغچه هست که معمولا سبزی توش میکارن
مصلحت سنجی در تاریخ نگاری با تحریف تاریخ تفاوتی نداره
شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش
لبخند هادی باعث میشد دردهایش نمایان شود
در جریان عملیات خیبر تقریبا دو سه روزی من در گردان مانده بودم و حاج عبدالله از گردان بیرون رفته بود . شهید حسین کاشانی که آن موقع مسئول تدارکات گردان بود ، از من سراغ می گرفت که برادر عبدالله کجاست ؟ حاج عبدالله در آن زمان هنوز مکه نرفته بود و ایشان را […]
ما یک شهیدی داشتیم به نام شهید حسین کاشانی . ایشان در عملیات خیبر مسئول تدارکات بود و نکته خیلی ظریفی را برای بچه ها انجام می داد . بعضی گردان ها وقتی برای تدارکات آمار می دادند حدود ده نفری را اضافه می گفتند . مثلا غذا که می خواستند بگیرند ، اگر بیست […]