اینجوری جذب پایگاه بسیج کهنز شدیم من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت هشتم) نه میجوشید ، نه میگفت ، نه میخندید حاج عبدالله به سادات بودن من خیلی احترام میگذاشت امروز، با پدرم مسلم و گروهى از شهدا ديدار خواهم كرد عملیات والفجر دو به روایت حاج مهدی قدیمی به معلممان متلک میگویند و من وجدانم قبول نمیکند برادر ها ! همه مثل شهید حاج قاسم اصغری باشید
بعد از عملیات فکه قرار شد برای مین گذاری یگ گروه به فاو برود. حدود 20 نفر بودیم که هفت تن آل صفا آن جا شهید شدند. آن زمان حاج عبدالله تازه شهید شده بود و سید محمد زینال حسینی فرمانده بود . شهید سید محمد به من گفت شما هم با بچه ها برو.. […]
شهید حسین مسیبی طلبه ی حوزه علمیه بود . بچه مراغه بود و خیلی بچه ی محجوبی بود . یک رفیق داشت به نام حاج آقا سیفی که ایشان هم در کردستان با ما بود ، با بچه های تخریب آشنا شده بود و به دلیل همین آشنایی با بچه های تخریب آمد به گردان […]
در فاو سمت دریاچه نمک یک پدافند داشتیم و یکی از گردان های رزمی آن جا بود . دوستان برای مین گذاری ، جلوی گردان رفتند که عراق از آن جا حرکت می کرد . محوری بود در فاو سمت دریاچه نمک که لشکر آن جا گردان پدافندی داشت . بچه های تخریب هم جهت […]
در عملیات والفجر هشت از سه محور عملیات شد که فاو و ام الرصاص را همزمان شروع کردند . قرار بود هر کدام که موفق شد ، همان را بعنوان عملیات اصلی ادامه دهیم . عراق تصورش این بود که عملیات اصلی در ام الرصاص است و ام الرصاص واقعاً مهم بود . ما در […]