راوی و رزمنده گردان تخریب حاج حبیب فرخی
در خواب به شهید فیروزبخت مژده شهادت داده بودند
از همون لحظه ی اول توی دل همه نفوذ کرده بود
کسی حق شنا کردن در اروند رود را ندارد
عملیات والفجر هشت به روایت حاج ذبیح الله کریمی
من آن مشروطه ای را میخواهم که عموم مسلمین میخواهند
قرار شد تا زمانی که صدام زنده است حرفی از علی هاشمی نزنیم
نگذاريد ميليونها مردم محروم افغانستان ، اينگونه قرباني فتنهي طالبان شوند
یک روز که در پادگانی در شهر سنندج بودیم ، حاج مجید مطیعیان (فرمانده گردان تخریب) آمد و یک سری صحبت ها کرد در ارتباط با یک سری پاک سازی میادن مین که به ما محول شده بود . آن جا اسم بچه ها را برای پاک سازی اعلام کردند . دو گروه شدیم ، […]
یادم هست که یک روز نشسته بودیم که دیدیم عده ای آمدند . گفتند فرمانده ای آمده و می خواهد حاج رسول را ببیند . حاج رسول قبلا از بچه های دیدبان تیپ شصت و سه خاتم بود . دنبالش آمده بوند که آن جا به عنوان فرمانده ببرندش ، نه به عنوان یک نیروی […]
شهید حاج رسول فیروزبخت در هر عملیاتی که شرکت کرده بود یک جراحتی برداشته بود . اصلا امکان نداشت مثلا توی یک عملیاتی باشد و زخم برنداشته باشد . رسول عادت داشت هر موقع که بچه ها به ایشان دست می زدند ، رمز آن عملیاتی آن عضو در آن عملیات مجروح شده را می […]
سال 1366 ، وقتی داشتیم به سمت منطقه سردشت برای پاک سازی میادین مین می رفتیم ، من و حاج رسول فیروزبخت بغل دست همدیگر در مینی بوس نشسته بودیم . رسول گفت: من دوست دارم که در کردستان شهید بشوم . گفتم چطور رسول ؟ گفت بچه هایی که در کردستان شهید می شوند […]
من منوچهر قائد امینی هستم، و آشنایی من با گردان به این صورت بود که من با آقا رضا راجعی رفیق بودم و ایشان از گردان تخریب خیلی تعریف می کردند . به همین خاطر من هم شیفته ی اخلاقیات بچه هایی که می گفت شدم و به گردان تخریب آمدم. من در منطقه قلاجه […]