حسین جان ! پسرم ، عزیزم ، برادرم ، پاره ی وجودم ! تو میدانی ترس من از چگونه رفتن است فردای این کشور به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است تیر به پهلوی مصطفی خورده بود اما بجای ناله میگفت یا فاطمه الزهراء س هر کم و کسری داشتی اول به خودم بگو … شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد انتفاضه شعبانیه ، قیام مردم عراق علیه حکومت صدام نمیدانم من بیشتر احمد را دوست داشتم یا او دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند