• امروز : چهارشنبه, ۲۶ دی , ۱۴۰۳
هرکس برای نماز به جبهه نیامده میتواند از گردان تخریب برود
هیچ کس حتی جرات نکرد صلوات بفرستد

هرکس برای نماز به جبهه نیامده میتواند از گردان تخریب برود

قبل از عملیات والفجر هشت در موقعیت ام النوشه بودیم . فکر میکنم حاج اقا تاج آبادی که قبل از من به گردان تخریب آمده بودند ، آن روز ها امام جماعت بودند و ما پشت سر ایشان نماز میخواندیم . خاطرم هست که یک روز ، بعد از نماز صبح ، فرمانده گردان ، […]

آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست
او جزو امرای ارتش عراق بود

آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست

در یک مقطعی از زمان که مربوط به قبل از عملیات عاشورای سه بود ، ما به اتفاق تعدادی از بچه های گردان تخریب برای انجام ماموریتی به مریوان رفتیم . قبل از زمان آمدن حاج علی فضلی در تیپ سیدالشهدا ، حاج محمد خزاعی برای مدت کوتاهی بعد از شهادت حاج کاظم رستگار به […]

حاج عبدالله اینگونه رزمنده ها را در گردان زمین گیر کرده بود
هر یک از دانه های این انار بهشتی است

حاج عبدالله اینگونه رزمنده ها را در گردان زمین گیر کرده بود

مسبب آمدنِ من به مجموعه ی سپاه پاسداران ، خود شهید حاج عبدالله نوریان بود . من در دوران مختلف ، اعزام های مختلف میگرفتم و به جبهه های کردستان و جبهه های جنوب کشور می رفتم اما از زمانی که در مجموعه ی گردان تخریب لشگر سیدالشهدا علیه السلام آمدم تا زمانی که حاج […]

یک روز به شما خبر می‌رسد که این پاها چه کار کردند
وصیت شهید داوود ابراهیمی به مادرش

یک روز به شما خبر می‌رسد که این پاها چه کار کردند

پسرم ، شهید داوود ابراهیمی در مدرسه از جهت ورزش و قرآن و از جهت علمی تقریبا نمونه بود . در آن دوران ، با تایید دیگران و لطف دیگران ، این حقیر به عنوان یکی از اعضای انجمن اولیاء و مربیان مدرسه‌شان انتخاب شده بودم . در آن زمان این عزیزمان در مدرسه شان […]

حاج عبدالله پشت فرمان نشست و پرسید بسم الله الرحمن الرحیم گفتید ؟
ماشین در راه مانده بود و خراب شده بود اما ...

حاج عبدالله پشت فرمان نشست و پرسید بسم الله الرحمن الرحیم گفتید ؟

من در ارتباط با شهید حاج عبدالله نوریان خاطرات شاخصی در یاد دارم . یکی از این خاطرات مربوط به یک مقطعی است که ما داشتیم به سمت ارتفاعاتی در شمال غرب عراق میرفتیم تا در آنجا مستقر شویم . یک روزی من و حاج عبدالله سمنانی و حاج ابراهیم قاسمی ، سه نفری سوار […]

قلب انسان هم مثل این سنگ ها سیاه و کدر میشود
یک روز که حاج عبدالله به چم امام حسن ع آمد

قلب انسان هم مثل این سنگ ها سیاه و کدر میشود

ما در یک مقطعی ، به منطقه ی قصر شیرین رفتیم . منطقه ی باصفا و سرسبزی بود به نام چم امام حسن علیه السلام . رودخانه ای زلالی بود و درخت های لیمو و لیمو شیرین در اطراف رودخانه بود و خیلی باطراوت و زیبا و باصفا بود . ما برای امور آموزشی به […]

صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان
هیچوقت جرات نمی کردم که در چشمانش نگاه کنم

صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان

صادقانه بگویم ، شهید حاج عبدالله نوریان می خواستند ما را به یک انسان وارسته و متقی مبدل کند . اما من و شاید بعضی دوستان مثل من ، در محیطی زندگی کرده بودیم و رشد کرده بودیم که این نوع فضائل و این نوع حکمت ها را درک نمی کردیم . یعنی درک واقعی […]

طوری که انگار یک شهید را می خواهد تشییع کند
وقتی تصادفا یک پرنده به شیشه ماشین برخورد کرد

طوری که انگار یک شهید را می خواهد تشییع کند

در پادگان ابوذر بودیم که یک روز حاج عبدالله نوریان یک ماموریت به ما سپرد . در این مأموریت بنده بودم ، حاج عبدالله سمنانی و حاج عبدالله نوریان هم بودند . ما سه نفر سوار یک تویوتا شدیم و از پادگان ابوذر بیرون زدیم . فکر می کنم داشتیم به منطقه ی گیلان غرب […]

قرار شد بجای سنسی اوس در جودو بگوییم شهید
به قول امروزی ها خنده بازار شده بود

قرار شد بجای سنسی اوس در جودو بگوییم شهید

سال ۱۳۶۳ یا ۱۳۶۴ ، زمانی که ما در پادگان ابوذر واقع در سر پل ذهاب بودیم ، ماجراهای جالب توجهی برایمان رقم خورد . یکی از این ماجرا ها از این قرار بود که ما بچه های تخریب که در یک ساختمان مستقر بودیم و یک زمانی بحث آموزش های دفاعی و رزمی مطرح […]

خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی
داوود جان در دوران مدرسه هم قاری ممتاز بود

خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی

این حقیر زهرا مهرخاوران گیلانی هستم که البته در محله مان به فامیلی همسرم شهرت به ابراهیمی دارم . برای پسرم (شهید داوود ابراهیمی) در اصل اسم محمد را انتخاب کرده بودیم اما از آنجایی که اقوام ما به اتفاق پدرشهید قصد زیارت امامزاده داوود کرده بودند و زیارت امامزاده داوود و برای سلامتی من […]

از شهادت شهید پیام شریفی تا مخابره خبر شهادت من
ادامه ی عملیات کربلای هشت

از شهادت شهید پیام شریفی تا مخابره خبر شهادت من

ما یک گروه بیست نفری بودیم و برای ادامه ی عملیات کربلای هشت یا کربلای پنج به سمت خط رفتیم . قرار بود بنا به دستور ، مأمورتی را انجام بدهیم . به خط دوم رسیدیم که سنگری آن جا بود و داخل آن سنگر رفتیم که یک شب استراحت بکنیم یا آماده عملیات شویم […]

آخرین گفت و گوی شهید ذوالفقار حسن عزالدین با تکفیری ها
شهیدی که حاج قاسم سلیمانی داستانش را روایت کرد

آخرین گفت و گوی شهید ذوالفقار حسن عزالدین با تکفیری ها

گروهک تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و “داعش” سر «ذوالفقار حسن عزالدین» رزمنده ۱۷ ساله حزب‌الله که در منطقه الغوطه شرقی دمشق به اسارت این گروه تکفیری درآمد از بدن جدا کردند. شهید عزالدین از اهالی منطقه “صور” لبنان بود که در اولین روزهای درگیری‌های منطقه غوطه توسط مین زخمی شد و به اسارت […]

خون شهدا نمیگذاشت شهید سید محمد به مرخصی برود
پای کار وایسید ، ما ها باید بمونیم

خون شهدا نمیگذاشت شهید سید محمد به مرخصی برود

شهید سید محمد زینال حسینی ، دومین فرمانده گردان تخریب ، از لحاظ نظامی خیلی توانمند و قدرتمند بود . شهید حاج عبدالله نوریان ( فرمانده اول گردان ) معمولا کارهای فرماندهی و ستادی رو انجام میداد ، یعنی جلسات لشکر رو می رفت و بیشتر بیرون بود . آموزش بچه های گردان و تربیت […]

گردو هایی که حساب و کتاب داشت و کار به دستمان داد
از رفاقت تا شهادت با شهید مجتبی اکبری نسب

گردو هایی که حساب و کتاب داشت و کار به دستمان داد

من و شهید مجتبی اکبری نسب ، همزمان با هم به گردان تخریب اعزام شدیم . معمولا بچه هایی که بار اول می روند یک جایی بیشتر با هم دوست میشوند و بیشتر از دیگران همدیگر را میشناسند . من فکر می کنم که شهید اکبری هم مثل من ، سال شصت وشش بار اولشان […]

گرهی که با دستان شهید حاج قاسم اصغری باز شد
خاطره ای که شهید حاج امیر یشلاقی تعریف میکرد

گرهی که با دستان شهید حاج قاسم اصغری باز شد

یک خاطره ای از شهید حاج قاسم اصغری یادم هست که آن را مرحوم شهید حاج امیر یحیوی تبار یشلاقی برایم تعریف میکرد . قبل از بیان خاطره باید عرض کنم که مرحوم حاج امیر یحیوی تبار یشلاقی یکی از رزمندگان گردان تخریب بودند که چند سال پیش فوت شدند . منتها ایشان در گردان […]

حاج رسول ، ماجرای شهادتش را با جزئیات برای من تعریف کرد
شهید حاج رسول فیروزبخت

حاج رسول ، ماجرای شهادتش را با جزئیات برای من تعریف کرد

یک روز که در پادگانی در شهر سنندج بودیم ، حاج مجید مطیعیان (فرمانده گردان تخریب) آمد و یک سری صحبت ها کرد در ارتباط با یک سری پاک سازی میادن مین که به ما محول شده بود . آن جا اسم بچه ها را برای پاک سازی اعلام کردند . دو گروه شدیم ، […]

عملیات والفجر دو به روایت حاج مهدی قدیمی
کلیاتی که از والفجر دو یادمه

عملیات والفجر دو به روایت حاج مهدی قدیمی

ما بچه های گردان تخریب ، زمان عملیات والفجر دو ، در منطقه ی حاج عمران بودیم . من فقط یادمه که توی منطقه ی حاج عمران بودیم که یه دفعه ما رو برداشتن بردن یه منطقه ی کوهستانی که ما هیچ اطلاعاتی ازش نداشتیم و به ما گفتن که باید اینجا برید عملیات . […]

پسته ای که روی زمین افتاده بود
مسئول تدارکات گردان ، شهید حسین کاشانی

پسته ای که روی زمین افتاده بود

در جریان عملیات خیبر تقریبا دو سه روزی من در گردان مانده بودم و حاج عبدالله از گردان بیرون رفته بود . شهید حسین کاشانی که آن موقع مسئول تدارکات گردان بود ، از من سراغ می گرفت که برادر عبدالله کجاست ؟ حاج عبدالله در آن زمان هنوز مکه نرفته بود و ایشان را […]

وقتی حاج عبدالله میخواست روحیه و معنویتش را تقویت کند
خاطره ای که شهید حاج عبدالله نوریان تعریف میکرد

وقتی حاج عبدالله میخواست روحیه و معنویتش را تقویت کند

شهید حاج عبدالله نوریان در عملیات خیبر شمیایی شدند و ایشان را بردند در نقاهت گاه تختی و سرم و دارو زدند و بیست روزی آنجا تحت درمان بود تا اینکه بهتر شد . بعد از بیست روز ایشان به ارتفاعات بازی دراز رفتند . بازی دراز محل سیر و سلوک حاج عبدالله بود . […]

فرمانده ای که از فرماندهی فراری بود
شهید سید محمد زینال حسینی

فرمانده ای که از فرماندهی فراری بود

بعد از شهادت حاج عبدالله نوریان (فرمانده اول گردان تخریب) جانشین ایشون و معاون اول گردان ، شهید سید محمد زینال حسینی خیلی به هم ریخته بود . به سید محمد گفتن که تو بیا و فرماندهی گردان تخریب رو بعهده بگیر . اما سید محمد نپذیرفت و جبهه رو ول کرد و برگشت به […]

توی راه شناسایی ماشینمون خراب شد
گاهی اوقات هم ما از این کارها میکردیم

توی راه شناسایی ماشینمون خراب شد

یادم هست یک بار با یکی از بچه ها توی موقعیت زاغه خواب بودیم که دیدم یه نفر اومد پیشونی منو ماچ کرد . چشمام رو باز کردم و دیدم شهید حاج عبدالله نوریانه . حاج عبدالله گفت پاشو بریم برای شناسایی . سه نفری راه افتادیم و رفتیم . توی راه ماشینمون خراب شد […]

بشتابید که وقت جبران زیان ها هم نیست
وصیت نامه شهید حاج قاسم اصغری

بشتابید که وقت جبران زیان ها هم نیست

پس از حمد و ستایش خداوند تبارک و تعالی و درود بیکران بر خاتم الانبیاء (ص) و سلام بر امامان معصوم (ع) و سلام بر امام مهدی علیه السلام منجی عالم بشریت و برپا کننده قسط و عدل و بر نائب بر حقش امام خمینی(ره) که خداوند سایه پر برکتش را از سر همه ملل […]

مهدی ضیایی در میدان مین دوید و یک گردان را رد کرد
شهید همایون (مهدی) ضیائی

مهدی ضیایی در میدان مین دوید و یک گردان را رد کرد

شهید همایون (مهدی) ضیائی دنبال مسائل عرفانی و سیر و سلوک و برنامه و ذکر بود و من هم از چیزهایی که در دوران طلبگی یاد گرفته بودم به ایشان انتقال می دادم . به ایشان می گفتم : نباید به بچه ها بگویی و آن ها بفهمند ! ایشان هم واقعاً رعایت می کرد […]

یک جنازه  می بردیم و یک جنازه تحویل می گرفتیم
بعد از پذیرش قطع نامه 598

یک جنازه  می بردیم و یک جنازه تحویل می گرفتیم

بعد از پذیرش قطعنامه ، فرماندهان خط با فرمانده های خطی عراق ارتباط گرفته بودند ، چون جنگ نبود . بچه های خط خودمان با مسئول خط عراقی ها صحبت می کردند . بعضی از آنها می دانستند جنازه های نیروهایشان کجاست و ما هم می دانستیم و می گفتیم فلان جا جنازه بچه های […]

از خودت بپرس تو برای انقلاب چیکار کردی ؟
گاهی میشد که از کار خسته می شدم

از خودت بپرس تو برای انقلاب چیکار کردی ؟

من و برادرم ، شهید حاج رسول فیروزبخت خیلی با هم صمیمی بودیم . حاج رسول با اینکه از من کوچکتر بود اما نسبت به من رفتار بزرگی داشت . من  در خیلی از کار ها را با ایشان مشورت می کردم . در سال هایی که ایشان ئر جبهه بودند ، من مربی امور […]

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!


Fatal error: Uncaught TypeError: strtoupper() expects parameter 1 to be string, null given in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php:145 Stack trace: #0 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(145): strtoupper(NULL) #1 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(107): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hash_to_element(Object(DOMElement), 2, '<!DOCTYPE html>...') #2 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Controller.php(155): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hashes('<!DOCTYPE html>...') #3 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-conte in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php on line 145