قبل از اینکه به دوره ی آموزشی بروم در مسجد از سن 14 سالگی در درونم اشتیاق پیدا شده بود که مکبر نماز باشم .
علاوه بر این دایی بنده تعزیه خوان بود اطرافیان مادری ام هم اهل فضل هستند. این علاقه در من هم متبلور بود و در دوره ی آموزشی جبهه به قلیان آمد. در آموزش وقتی روحانی صحبت می کرد ، گاهی من هم روضه می خواندم و خلق اله هم گریه می کردند.
روی حنجره ام هم آن نمک را پاشیده بودند ، خصوصاً در روضه . تا اینکه به جبهه آمدم و آنجا هم نخود هر آش بودم. یک زمانی منبر حاج آقا را می قاپیدم و سر از خود می خواندم. در دوره آموزشی یک اتفاقی افتاد که می دانم جالب توجه است و هر کسی بشنود میخندد .
یک بار که من مکبری می کردم و اذان می گفتم ، در اخر آذان گفتم ( از جلو بصلاة)
برادر مسعود میسوری به من گفت عزیزم ، عبارت از جلو بصلاة صحیح نیست ، باید بگوئی عجّلوا بالصلاة …