• امروز : پنجشنبه, ۱۱ بهمن , ۱۴۰۳
آخرین برخورد با شهید حاج عبدالله نوریان

من میروم آن طرف اما نگران اجناس تدارکات هستم

  • کد خبر : 3539
من میروم آن طرف اما نگران اجناس تدارکات هستم

من زمانی که برای اولین بار رفتم به گردان تخریب ، بیشتر شیفته ی اخلاق شهید حاج عبدالله نوریان شدم . به برادر میررضی (خدا بیامرز) هم گفتم که گفت چطور جای دیگه نرفی !؟ گفتم من مرید اخلاق حاج عبدالله هستم و از اخلاقشان خوشم می آید ، بخاطر همین آمدم گردان و هیچ […]

من زمانی که برای اولین بار رفتم به گردان تخریب ، بیشتر شیفته ی اخلاق شهید حاج عبدالله نوریان شدم . به برادر میررضی (خدا بیامرز) هم گفتم که گفت چطور جای دیگه نرفی !؟ گفتم من مرید اخلاق حاج عبدالله هستم و از اخلاقشان خوشم می آید ، بخاطر همین آمدم گردان و هیچ جای دیگر هم نرفتم .

من در طول این جنگ ، از ابتدا ، به غیر از عملیات هایی که با شهید چمران بودم ، تا زمانی که حاج عبدالله شهید شد در گردان تخریب بودم . شاید اگر یک کدورتی هم می دیدیم از بچه های گردان ، از گردان تخریب بیرون نمی آمدم .

بعد ها که می خواستم خدمت سربازی ام را انجام بدهم ،در یک گزینشی هم شرکت کردم برای تیپ صد و ده خاتم . خاطرم هست که مرحوم حاج امیر یشلاقی آمد دنبالم و گفت که بیا برویم گردان تخریب تیپ خاتم رو راه بیاندازیم ، اما من گفتم میخواهم دیپلمم را بگیرم و نمیتوانم بیایم . خلاصه من در گردان تخریب ماندم تا بعد از پذیرش قطع نامه .

من بیشتر شیفته حاج عبدالله بودم . آخرین برخوردی که با حاج عبدالله داشتم مربوط به زمانی بود که من به عنوان نیروی رزمی آمده بودم و دیگر تدارکات نبودم . در خسروآباد بودیم و از این طرف آب خواستیم به آن طرف برویم . آنجا یک چادر تدارکات زده بودیم و یک مقری هم داشتیم .اتاقکی بود ، حدودت دوازده متری و لوازم تدارکات را آن جا چیده بودیم . آخرین برخورد با حاج عبدالله انجا رخ داد و بعد ، ایشان رفت و دیگر نیامد . شهید حاج عبدالله ، آنجا آمد و گفت : ممقانی ! من میروم آن طرف اما نگران این جنس های تدارکات هستم . نگران هستم که بجه هایی که اجناس تدارکات را مصرف می کنند ، اسراف کنند و اجناس ، زیاد تر از حد نیاز بخواهد مصرف بشود . اجناسی که در تدارکات بود عمدتاً نان بود ، پنیر ،کنسرو و کمپوت بود و چیز دیگری هم نبود . حاج عبدالله گفت : من همه ی حواسم اینجاست و تو بیا خواهشاً اینجا باش و از بیت المال محافظت کن . من هم قبول کردم . در تمام آن مدت ، روی حرف حاج عبدالله ، نه نگفته بودم .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3539
  • نویسنده : حاج علی بهجانی ممقانی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

24دی
حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد
حاج قاسم احترام پیرمرد را نادیده نگرفت

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد

21دی
شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد
معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد

21دی
ماجرای معرفی شهید حاج عبدلله نوریان به عنوان فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء
زمانی که می‌خواستیم به مقر تیپ ده برویم، یک خمپاره ۶۰ به کاپوت ماشین اصابت کرد

ماجرای معرفی شهید حاج عبدلله نوریان به عنوان فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء

ثبت دیدگاه