شهید محمود بهرامی در عملیات خیبر مسئول ما بود . یعنی ما یک تیم بودیم که به گردان حضرت قاسم مامور شدیم. حدود 4 الی 5 نفر بودیم. فکر کنم که شهید محسن علیپور بائی هم با ما بود. تیمی که مامور به حضرت قاسم بودیم قرار بود که ما به گردان ملحق شویم و از آنجا به پد هلیکوپترها برویم و سوار هلیکوپتر ها شویم و به جزیره برویم.
منطقه خیلی شلوغ بود . آن روز من دیدم شهید بهرامی خیلی مؤذب شده است . پرسیدم چه چیزی تو را نگران کرده است؟ گفت آن موتوری را می بینی . گفتم بله. گفت : این ها به سراغ من امدن و می خواهند من را به طرح برنامه ببرند . و من تلاش می کنم که من را نبرند. نمیدانم نهایتا موفق شد از دست آنها فرار کند یا نه اما ظاهراً موفق شدند و شهید بهرامی را بردند . ما هم زمانی که مامور به گردان شدیم ، شهید بهرامی را ندیدیم و بعداً هم شنیدم که شهید شد.