 تصویری که از شهید مصطفی مبینی در ذهن دارم
تصویری که از شهید مصطفی مبینی در ذهن دارم
  شرکت در مراسم هفتم شهید غلامرضا زعفری
شرکت در مراسم هفتم شهید غلامرضا زعفری
  عراقی ها قول دادند که مزاحم برگزاری مراسم نشوند
عراقی ها قول دادند که مزاحم برگزاری مراسم نشوند
  حاج عبدالله گفت اگه خواستی خلوت کنی به این اتاق بیا
حاج عبدالله گفت اگه خواستی خلوت کنی به این اتاق بیا
  عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود تاج آبادی
عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود تاج آبادی
  حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد
حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد
  یک دفعه داد میزدم مهین مهیــــــن
یک دفعه داد میزدم مهین مهیــــــن
  لیست تصویری شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
لیست تصویری شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
 
بعد از اتمام دوره ی آموزشی ، اعزام شدیم به منطقه اهواز . رفتیم و در اهواز بودیم . آن موقع این طور بود که بچه ها بصورت تیم تیم می شدند ، دسته دسته می شدند . در مدارس اهواز به ما جا داده بودند . اهواز آن زمان چون تازه جنگ شده بود […]
اون زمان ، از بچه ها کسی فکرنمی کرد فردا صبح زنده میمونه . معمولا همه از حادثه فرار می کنن که خطری پیش نیاد . مثلا آدم از کنار دیوار رد نمیشه که نکنه یه وقت دیوار خراب بشه … . ولی اونجا اینطوری نبود . بچه های گردان تخریب عاشق این بودن که […]
روح همه ی رفقای شهیدمان شاد باشد. شهید هادی مهین بابایی یک گل به معنای واقعی بود. ایشان هم بچه ی ساده ای بود هر چه که ما می گفتیم گوش می کردند . یک جایی که گردان تخریب چادر زده بود در دهکده حضرت رسول ، آن ها در چادر آخر بودند. ما در […]
شهید هادی مهین بابایی از بچه های محجوب ، آرام و خیلی خوب گردان تخریب بود . خیلی روی موهایش حساس بود . ما بچه ی شر و شلوغی بودیم و یک روز دست و پای این بنده خدا را گرفتیم و نصف موهای سرش را که زدیم ، گفتیم ماشین اصلاح خراب شد. گفتیم […]
شهید هادی مهین بابایی را من در چنانه دیدم . با همدیگر عکس هم انداختیم. خیلی ساکت و آرام بود.اما شلوغ که شلوغ بازی هایش در کلام بود و در رفتار نبود. پاهایش یک مقدار رو به داخل بود و جنب و جوشش مثل ما نبود. سپاهی شده بود و سعی می کرد خودش را […]
شهید حاج عبدالله نوریان در یک بعدازظهر ، بچه ها را به خط کرد و یک لیستی را از جیبش بیرون آورد. ما فهمیدیم که خبری است . حاج عبدالله میخواست ما را به منطقه پنجوین بفرستد برای پاکسازی میدان مین و مین گذاری در منطقه . اسم یک تعدادی را خواند که اسم من […]
هادی مهین بابایی یکی از پسرای هیکل دار و خوش تیپ و مو بور و خیلی با اخلاق و خیلی شاد بود . در کنار اینکه خیلی مکتبی بود خیلی هم مهربون بود . این بشر رو تو بدترین شرایط اخمو نمیدیدیم . حتی تو بدترین شرایط .من ندیدم اصلا تو مراسمامون که بچه های […]