سه مرحمت خدای باری تعالی که شهدا پاسخ آن را دادند
من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت دوم)
انقلاب اسلامی ایران از منظر آیات قرآن کریم و روایات حضرات معصومین
بابا من سعی میکنم مثل عمو برایت رفیق خوبی باشم
در مشهد بود اما نامه هایش را از جبهه برای ما میفرستاد
باید شهدا را بشناسیم و به مکتب آنها مراجعه کنیم
محمدرضا برای زیارت به سوریه رفته است؟
مطالبه حاج عبدالله ازما این بود که میگفت باید در جنگ تاثیر گذار باشید
در موقعیت گردان تخریب یکی از چادر ها چادری بود که من مسئول آن چادر بودم . داخل این چادر شهید محمد بهشتی و شهید عنایت الله رزاقی و شهید سید اسماعیل موسوی می آمدند و حاج آقا مسعود تاج آبادی هم بودند . این چادر نسبت به چادر های دیگر یک حالت خاصی داشت […]
گردان تخریب ، به طورمعمول و براساس سهمیه ای که داشت یک سری وسایل تدارکاتی می گرفت و بین رزمنده ها توزیع می کرد . گاهی پیش می آمد که چند تا از این ها اضافه بیاید ولی بخاطر اینکه به تعداد نبود و نمی توانستند دوباره به همه بدهند ؛ آن ها را کنار […]