کم کم متوجه شخصیت متفاوت شهید بادپا و اتفاق های معجزه آسایی که برایش می افتاد شدم
بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم
وقتی شهید حاج عبدالله نوریان از فرماندهی گردان استعفاء داد
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمدتقی صمدزاده
شبیه شهید ابراهیم هادی
رزمنده در میدان جنگ باید آنقدر بیخوابی بکشد تا بیفتد ، بیدارش کنند
شبی که فرمانده سپاه کردستان ، شهید حاج داوود کریمی سینه خیز رفت
هیچ قطرهای از خونی كه در راه خدا ریخته شود ، بهتر نیست
عمامه ما آخوندها ، در زمان جنگ قصه هایی داشت. دشمن بر روی آن حساس بود و خیلی از مواقع ، به خصوص در جزیره ی مجنون که بچه ها مکالمات بیسیم بعثی ها را شنود می کردند ؛ وقتی آن ها ، مثلا یک روحانی که می آمد می گفتند امامشون آمده ، خمینی […]
یکی از شهدای مخلص گردان ما که همیشه سعی داشت ، محفیانه به بقیه خدمتی کرده باشد ؛ شهید علی اکبر طحانی بود . شهید طحانی آن زمان خبرنگار روزنامه جمهوری بوده و با آن ها ارتباط کاری داشت . با وجودی که سن و سالش از بیشتر بچه های گردان بالاتر بود اما بسیار […]
شهید علی اکبر طحانی بعد از شهادت برادرش علیرضا به گردان تخریب آمد . فکر می کنم خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی یا کیهان بود . یک دوربین داشت و دست به قلم خوبی هم بود . یک دفترچه خاطرات هم داشت که تمام خاطراتش را روزانه در آن می نوشت . علی اکبر از نظر […]