آدم وقتی عاشق محبوبش باشد دوست دارد بهترین داشته اش را به او بدهد
خون شهدا همانند اکسیر، این ملت را متحول کرد و در مسیر رشد قرار داد
مگر نمیبینی همه رفتهاند و ما ماندهایم؟
بواسطه ی رفاقت با شهید توحید ملازمی به گردان تخریب لشگر ده رفتیم
برادر قاسمی ! قوم نوح به خدا قول دادند اما عمل نکردند …
يهوديان ما را به خروج شما مژده دادند و از صفات و شمايل شما براى ما گفتند
سرنوشت نامعلوم شهیدی که سالها ردّی از او پیدا نشد
روزی که با شهید علیرضا پیکاری قهر کردم
از شهید اسماعیل خوشسیر در مقطعی پیش از عملیات کربلای چهار و آن روزهایی که به کربلای پنج منجر شد، خاطره دارم. در آن زمان، ما یک زاغه در خرمشهر داشتیم که درواقع یک ساختمان بود، اما به دلیل اینکه انبار مهمات شده بود، اسمش را زاغه گذاشته بودند. حدود ده تا پانزده روز، شبانهروز […]
شهید اسماعیل خوش سیر جثه ی بزرگی داشت ولی تازه در صورتش مو درآورده بود . جزو کسانی بود که به شدت عجله داشت روی خودش کار کند و خودش را به مرحله ی شهادت برساند . به شدت اعتقاد داشت که شهادت کسب کردنی است و اینطور نیست که شما بلند بشوید ، بروید […]
یکی از بچه های گردان تخریب لشگر ده ، شهید اسماعیل خوش سیر بود که چند برادر بودند یکی از آنها ایوب بود . یکی از ویژگی های ممتاز شهید اسماعیل خوش سیر شوخ طبع بودنشان بود . چون همیشه عملیات نبود و چون در فضای دور از خانواده بودند حوصله جوان ها سر می […]