بعثی ها پیکر شهدا را تله میکردند
شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند
یک نامه آمد خانه ما که بیایید ملاقات شیخ نصرت
بیان ماموریت یک نیروی تخریبچی در عملیات به روایت حاج حبیب فرخی
شروع مقابله ی ایران و استکبار جهانی
شاهرخِ کوکاکولا چطور حر انقلاب شد؟
عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد غلامعلی
اعزام مجدد به گردان تخریب
ما اسیری 15 ساله به اسم امیر شاهپسندی داشتیم. امیر را به مقر، پیش نقیب محمد بردند. نقیب یعنی ستوان و سه تا ستاره دارد. امیر 15 ساله را به علت یک اتفاقی که در اردوگاه افتاده بود به مقر بردند. قرعه به نام او افتاده بود که ببرند، بپرسند که باعث اتفاقات چه کسی […]
به نام خدا قبل از خاطرات مربوط به اردوگاه موصل ابتدا دو خاطره برای شما می گویم در منطقه که ما بودیم هشت سنگر در عقب وجود داشت و دو سنگر به فاصله 200 متر جلوتر که سنگر ی که ما در آن مستقر بودیم جلو زیر دیدگاه عراقی ها بود و سنگر از همه […]
بسم الله الرحمن الرحیم به یاد شهدا و به یاد امام شهدا بنده جواد رجبی متولد سال 1345 اعزامی از لشکر 21 حمزه به منطقه بودم دوران آموزشی در لجستیک تهران بودیم میدان حر یک هفته آن جا بودم وبعد از یک هفته به مشهد مقدس اعزام شدیم. دوران آموزشی کلاً در اردوگاه 541 مشهد […]