از خدا میخواهم پایان زندگی من و تو را شهادت قرار دهد با همان لباس پاسداری که به او یادگاری داده بودم شهید شد روایت مادر شهید محمد حسین حدادی از نحوه شهادت فرزندش عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری (قسمت اول) شهید حاج قاسم اصغری اینگونه خاطره تعریف میکرد فرماندهان ما در میدان جنگ تربیت شدند گروهی که میرفتند و تاسیسات اولیه را ایجاد میکردند مصلحت سنجی در تاریخ نگاری با تحریف تاریخ تفاوتی نداره
در یک مقطعی که عملیات نبود ، ما بچه های گردان تخریب به مریوان رفته بودیم . ما در مریوان کار می کردیم البته یک جایی بودیم که درگیری نبود . اسم آن جا را گذاشته بودند آموزش مادر ولی ما هم می گفتیم آموزش مادربزرگ چون خیلی دوره ی سنگین و سختی بود . […]
شهید حاج عبدالله نوریان ، فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام ، نمی گذاشت بچه های گردان بیکار باشند چون وقتی بیکار می شدند شروع می کردند به قصه درست کردن و ماجراهایی از داخل این قصه ها بیرون می آمد . حاج عبدالله می گفت : بیکاری مایه فساد می شود و هرگز […]
حاج عبدالله سعی می کرد خودش را داخل مسائل و اختلافات پشت جبهه نکند و موضع گیری نکند ، البته اطلاع کافی داشت . من و حاج عبدالله در ماشین درباره ی مسائل سال شصت و سه بگو مگو داشتیم ولی در گردان اجازه نمی داد که در مورد این قضیه صحبت کنیم . می […]