با همان لباس پاسداری که به او یادگاری داده بودم شهید شد
شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند
وقتی دست چپم تیر خورد با دست راستم کار را ادامه دادم
اون پرستیژی که میخواد با بی احترامی به سادات باشه ، میخوام اصلا نباشه
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
شهید مجید عسگری به من گفت فردا شهید می شوم
مسئول چایی گردان شده بود
میدان مینی که شهید هادی مهین بابایی پیدا کرد
بعد از عملیات فکه قرار شد برای مین گذاری یگ گروه به فاو برود. حدود 20 نفر بودیم که هفت تن آل صفا آن جا شهید شدند. آن زمان حاج عبدالله تازه شهید شده بود و سید محمد زینال حسینی فرمانده بود . شهید سید محمد به من گفت شما هم با بچه ها برو.. […]
در فاو سمت دریاچه نمک یک پدافند داشتیم و یکی از گردان های رزمی آن جا بود . دوستان برای مین گذاری ، جلوی گردان رفتند که عراق از آن جا حرکت می کرد . محوری بود در فاو سمت دریاچه نمک که لشکر آن جا گردان پدافندی داشت . بچه های تخریب هم جهت […]
شهید منصور احدی در فاو همراه ما بود. بچه ی خیلی ساکتی بود و اهل مراقبه بود. با ما زیاد می چرخید و گاهی حدیثی برایش می خواندم. خیلی خالصانه و مخفی و پنهان دنبال معنویات بود. ایشان هم با آن هفت نفر به شهادت رسیدند.