هر کم و کسری داشتی اول به خودم بگو … حاج محمدرضا جعفری وقتی مین والمر عمل کرد و من مجروح شدم تو تضمین می کنی من در این ده کیلومتر زنده باشم ؟ واجب تر از نماز شب ، محافظت کردن از اموال بیت المال است من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت چهارم) حاج عبدالله نمی گذاشت بحث های بی خودی به گردان بیاید اولین باری که شهید حاج قاسم اصغری را دیدم
در موقعیت گردان تخریب یکی از چادر ها چادری بود که من مسئول آن چادر بودم . داخل این چادر شهید محمد بهشتی و شهید عنایت الله رزاقی و شهید سید اسماعیل موسوی می آمدند و حاج آقا مسعود تاج آبادی هم بودند . این چادر نسبت به چادر های دیگر یک حالت خاصی داشت […]
گردان تخریب ، به طورمعمول و براساس سهمیه ای که داشت یک سری وسایل تدارکاتی می گرفت و بین رزمنده ها توزیع می کرد . گاهی پیش می آمد که چند تا از این ها اضافه بیاید ولی بخاطر اینکه به تعداد نبود و نمی توانستند دوباره به همه بدهند ؛ آن ها را کنار […]