من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت اول)
یک شب و روز گردان به روایت حاج علی ممقانی
شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج جعفر طهماسبی
ماجرای سهمیه سفر حج شهید حاج عبدالله نوریان
نصیحت مادرانه به شهید مهدی ضیائی
شروع مقابله ی ایران و استکبار جهانی
ای شما که در انتظار قائم نشستهاید خود قیام کنید که این انتظار طولانی نخواهد شد
تقریباً آخرهای جنگ ، سال 66 بود و ما قرار بود با بچه هایی که قبلاً در منطقه بیاره ی عراق مستقر شده بودند جایگزین شویم . عراق آن جا را شیمیایی زد . مقر قبلی را زده بود و تعدادی تا از بچه ها آنجا شهید شدند . بچه ها اکثر جنازه ها را […]
ما بعد از شهادت چهارده شهید شیمیایی که قبلا عرض کردم ، در بیاره مانده بودیم تا پانزده نفر از بقیه بچه ها که به مرخصی رفته بودند از مرخصی آمدند . بچه هایی که در عملیات بودند و از قبل آن جا بودند حدود 40 روز الی 2 ماه مانده بودند داشتند به مرخصی […]