پیراهنی که هنگام شهادت ، بر تن شهید حاج رسول بود
حاج رسول ، ماجرای شهادتش را با جزئیات برای من تعریف کرد
میگفتن کاوه کوموله بوده ، حرفش میشه پولاشونو برمیداره میاره سپاه
پسته ای که روی زمین افتاده بود
گرهی که با توسل به حضرت صدیقه طاهره باز شد …
شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد
وصیت نامه شهید روح الله قربانی
نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری
بستری شد پدر و پسر رزمنده در یک اتاق در یکی از بیمارستان هایی که مجروح های جبهه رو میاوردن، یک پیرمرد به نام حاج کریم بستری شده بود. روی تخت کناریش هم، یک جوان خوش سیما خوابیده بود که خنده از لب هاش نمی افتاد. از محبتی که بینشون بود معلوم میشد که پدر […]
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب کمال اسماعیلی از نیروهای لشکر 14 امام حسین (ع) در زمان دفاع مقدس هستم . می خواهم یک خاطره ی شیرینی از شهید خرازی برای شنوندگان عزیز عرض کنم . در عملیات والفجر هشت ما ابتدا سمت کارخانه نمک عملیات انجام دادیم بعد به دلیل مسائل نظامی لشکر امد سمت […]