من آن روز شما را بردم عقب ،حالا من را ببر به عقب هیچ کس باورش نمی شد اما من میدانم آن جا بود که فهمیدم برادر غلامعلی سرمان کلاه گذاشته است مقدمات عملیات ، شش ماه قبل از والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان وقتی سند موقعیت شهید کهن به نام گردان تخریب خورد اگر برای رضای خداوند و دفاع از اسلام میروی من راضی هستم بو و مزه ای که فقط خانواده شهدا حس میکنند …
زمان ورودم به گردان ، توانستم با بچه ها ارتباط بگیرم البته خیلی ها را نیز اذیت کردم . مخصوصاً شهید الله یاری را که انسان ساده ای بود و امیدوارم که مرا ببخشد . چون من شیطون گردان بودم . یک مقدار من ایشان را اذیت کردم که حتماً مرا خواهد بخشید . هر […]
شهید اللهیاری از قدیمی های تخریب لشگر۱۰ بود به جهت لهجه ترکی فارسی که داشت خیلی شیرین حرف میزد و توی هر جمعی که وارد میشد کمپوت روحیه بود. البته خیلی آدم با جنبه وباظرفیتی بود. فرمانده ما شهید حاج عبدالله که به جدی بودن ووقار معروف بود وبه ندرت با کسی شوخی میکرد با […]