تصور میکردند با رحلت امام فروپاشی نظام مقدس آغاز میشود سید محمد هم ادامه دهنده راه حاج عبدالله بود جایی بمونی خودت باشی و آقا ، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره وظیفه ما این است که خودمان را برای دفاع از مملکت آماده کنیم حاج احمد خسرو بابایی نحوه برخورد حاج عبدالله ، وقتی از دستور سرپیچی کردم یک بار که من مکبری می کردم بدانید که هیچ چیز جز او نیست ، امر امام را اطاعت کنید و دنبال کسی جزامام نروید
شهید آقا سید مجتبی زینال حسینی که واقعا باهاش رفیق بودیم ، برادرش معاون گردان بود اما سعی می کرد که همیشه که در گردان به صورتی حرکت کند که بقیه ی بچه ها فکر نکنند ایشان از وجود برادرش آن جا سواستفاده کند . من بارها به ایشان می گفتم که : حالا که […]
سلطانعلی معصومی با اکثر بچه های گردان رفیق بود . سلطانعلی روحیات عجیبی داشت . شما حساب کن در منطقه هوا گرم بود . هر روز یا یک روز درمیان باید لباس ها را درمی آوریم و عوض می کردیم و برای شست وشو بیرون می گذاشتیم . شما لباس ها را در می آوردی […]
یک شب ساعت دوازده بود که حاج عبدالله به من گفت : اگر امکان دارد بیا به خرمشهر برویم . من آمدم و البته چون جانباز بودم و یک پایم مصنوعی بود ، کمی به من توجه ویژه ای داشتند . آمدیم و سوار ماشین شدیم و به سمت خرمشهر حرکت کردیم که یک ساعت […]
ما در جریان عملیات والفجر هشت به گردان حضرت علی اکبر علیه السلام مامور شدیم . مسئول تیم ما ، فکر کنم آقای علی اصغر صادقیان بود . من و علی اصغر صادقیان همیشه با هم شوخی می داشتیم . آن شب آمدیم و سوار قایق شدیم و منتظر بودیم که بچه ها ی غواص […]
بنده محمد زارعکار هستم . در دوران دفاع مقدس قبل از این که وارد گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام بشوم ، مدتی در گردان تخریب لشگر علی ابن ابیطالب علیه السلام بودم . و همیشه ، آن جا تعریف تخریب سیدالشهدا را میشنیدیم و علی الخصوص ذکر خیر حاج عبدالله نوریان را زیاد […]