redux-framework
زودتر از حد مجاز فراخوانی شد. این معمولاً نشاندهندهٔ اجرای کدی در افزونه یا پوسته است که خیلی زود اجرا شده است. ترجمهها باید در عملیات init
یا بعد از آن بارگذاری شوند. Please see Debugging in WordPress for more information. (این پیام در نگارش 6.7.0 افزوده شده است.) in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
بدانید که هیچ چیز جز او نیست ، امر امام را اطاعت کنید و دنبال کسی جزامام نروید
از شهادت شهید پیام شریفی تا مخابره خبر شهادت من
شوخی شوخی با فرمانده گردان هم شوخی !
مسئول مستحبات ، شهید جعفرصادق نصرتخواه
اینگونه به گردان رفتم و تخریبچی شدم
روایت پدر و مادر شهید ذوالعلی از شهادت فرزندشان
پیام شهداء به کسانی که راهشان را ادامه دهند، بشارت به در امان بودن از ترس و اندوه است.
حاج ناصر گفت داوود ابراهیمی در عملیات بعدی شهید میشود
یک خاطره از شهید همت بگویم.تا یه کم به دلتان بچسبد. وقتی ما از هم جدا شدیم شهید حمید رضا حسینیان و بعد خواهر زاده عزیز من . به لشکر محمد رسول اله در دو کوهه رفت . گردان عمار قبل از عملیات والفجر 1 که پای من تیر و ترکش خورد دستم عصا و […]
شهید میثم (مرتضی) شکوری مسئول آموزش بودند در پادگان امام حسین. سال 61 که ما را بردند آنجا دوره 28 آموزش بسیج بود. من قبلش خیلی آموزش دیده بودم. تک آورهای شیراز با من کاری کردند که من وقتی سال 59 با 13 سال سن تک آور را آموزش دیدم عکس دارم که ژسه از […]
ما متعلق به یک خانواده ای بودیم که از قبل از انقلاب در وادی انقلاب شدیم و پدرم جزء کمیته استقبال امام بود در خیابان ایران زندگی می کردیم افتخار همسایگی رهبر انقلاب امام خامنه ای و شهید رجایی و خیلی از بزرگان را داشتیم . طبیعتاً زودتر با این مسائل درگیر شدیم. اولین افتخار […]
در تیپ 7 دزفول مسئول گروهان بودند . ولی در هنگام شهادت معاون تیپ عاشورا بودند. من در بچگی یک آدم به شدت ترسویی بودم درب خانه را باز می کردم نگاه نمی کردم که پشت در کیست . منزل ما اجاره ای بود اما 500 متر بود و خیلی بزرگ بود. در را که […]
شهید صمد و محمود گلزاری دو برادر بودند . حاج محمود که روحش شاد ، یکی از انسان هایی بود که من احساس نمی کردم روی زمین زندگی می کند. ایشان در چهره شناسی بی نظیر بود و به شهید قدوسی در کارها کمک می کرد. ایشان را به گمرک باکو فرستادند ، که کل […]