آخرین سلام شهید بسطام خانی به اباعبدالله علیه السلام شهادت حاج قاسم ، حاج رسول و شهید اکبری به روایت حاج اسماعیل گوهری حضرت عبدالعظیم حسنی خوابی که برای حاج عبدالله نوریان دیدم هر چى میخواهى بگى بگو، ولى به من بى معرفت نگو راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج علی بهجانی ممقانی هرگز مپندار کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگاناند عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است
ما چند شب در طلائیه درگیر بودیم. هدف از حضور در طلائیه این بود که بتوانیم راه را از جاده “نشوه” عراق باز کنیم و از طریق این جاده به جزایر شمالی و جنوبی راه پیدا کنیم. هدف اصلی این بود که یک راه زمینی باز شود تا امکانات و تدارکات بتوانند بهراحتی رفتوآمد کنند. […]
عملیات بیتالمقدس در سه مرحله آغاز شد. در مرحله اول، ما از کارون به جاده آسفالت رسیدیم. در مرحله دوم، به دژ (کوسواری) پیشروی کردیم و در مرحله سوم، از دژ (مارد) تا آن طرف جاده شلمچه و خاکریزی که نزدیک نهر خین بود، مستقر شدیم. در بحث محاصره خرمشهر، حاج احمد قبل از عملیات […]
در عملیات مسلم، تیپ سیدالشهدا تشکیل شد و در آن زمان، شهید علی موحد دانش بهعنوان فرمانده تیپ بودند. مدتی گذشت تا اینکه شهید موحد در جلسهای به من گفت: “یک نفر را بهعنوان مسئول تخریب لشگر ده سیدالشهدا معرفی کن.” چند روزی گذشت، اما با وجود اینکه تعدادی از بچهها برای این مسئولیت بودند، […]
ما در تخریب معمولاً یک گروهی داشتیم که به آن “اطلاعات رزمی” میگفتند. این گروه وظایف اطلاعاتی را بر عهده داشت. آنها هم با بچههای اطلاعات تیپ و لشکر همکاری میکردند و هم مینهای جدید را شناسایی کرده و اطلاعات آنها را به ما منتقل میکردند. در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس، بچهها به یک مین […]
در مریوان، ارتش یک سری مینهای ضدنفر در منطقه کار گذاشته بود. این مینها را با گونی خالی کرده بودند، اما به مرور زمان، بر اثر بارندگی، رانش زمین و عوامل دیگر، این مینها بهصورت بسیار نامنظم در زمین پوشیده شده بودند. هیچکس حاضر نمیشد به سمت این میدانها برود. من در اردیبهشت سال ۱۳۵۸، […]
آغاز فعالیتهای انقلابی من به سالهایی بازمیگردد که هنوز نوجوان بودم، اما به دلیل جثه بزرگم، سنم بیشتر از آنچه بود به نظر میرسید. یکی از خاطراتم مربوط به شبی است که در ۱۷ دیماه، به حرم حضرت معصومه(س) در قم برای زیارت و نماز رفته بودم. همان شب، روزنامه اطلاعات به امام خمینی(ره) اهانت […]