عملیات خیبر به روایت حاج مهدی قدیمی (قسمت اول)
مسئول حمام ، شهید سلطانعلی معصومی
راننده کامیونی که پاگیر جبهه های جنگ شد…
وقتی مین والمر عمل کرد و من مجروح شدم
بمب های بشردوست آمریکا چشم ندارند
خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی
حاج عبدالله تاکید داشت که برای شهدای گردان جلسه بگیریم
جانباز و آزاده سر افراز آقای جواد رجبی
ما فهمیدیم که در جنگ باید متحد باشیم. مخصوصاً اینکه در زمان بنی صدر بین سپاه و ارتش اختلاف انداخته بودند. در زمان جنگ، ارتش، سازمان نظام یافته و امکانات تسلیحاتی بیشتری از ما داشت. اوایل جنگ سپاه سازمان خاصی نداشت و تعدادی نیرو از شهرهای مختلف دور هم جمع شده بودیم، حتی آشپزخانه و […]
در اواخر اسفند 57 ما با شورای انقلاب صحبت کردیم. گفتیم چهار گروه هستند، هر چهار گروه هم یک هدف را دنبال میکنند. و در خط و یک نگاه هستند. خوب است که به هرحال این جریان به یک مرکزیت برسد و هماهنگ شود و نیروها در هم ادغام شوند. شورای انقلاب کاملا استقبال کرد، […]