• امروز : شنبه, ۱۹ آبان , ۱۴۰۳
خوابی که برای حاج عبدالله نوریان دیدم
میخواستیم حاجی را در همان قرارگاه دفن کنیم

خوابی که برای حاج عبدالله نوریان دیدم

قبل از عملیات والفجر هشت ، چند بار از شهید حاج عبدالله نوریان شنیده بودم که میگفت : اگر کسی خواب شهادت من را دید ، به من بگوید . در اردوگاه ام النوشه ، کنار رودخانه کارون مستقر بودیم که یک شب در عالم رویا یک خوابی را درباره ی شهادت حاج عبدالله دیدیم […]

عملیات والفجر هشت به روایت حاج اسماعیل گوهری
ماموریت گردان تخریب در والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج اسماعیل گوهری

عملیات والفجر هشت ، یک عملیات منحصر به فرد در کل دفاع مقدس بود . مدتی پیش از آن ، به واسطه ی نفوذ عناصر دشمن و منافقین ، عملیات ها بعضاً لو می رفت ،  مختل می شد و یا  با عدم الفتح مواجه می شد. به همین خاطر ، کار وسیعی روی عملیات […]

خبرنگار شهید ، علی اکبر طحانی
شهید علی اکبر طحانی

خبرنگار شهید ، علی اکبر طحانی

شهید علی اکبر طحانی بعد از شهادت برادرش علیرضا به گردان تخریب آمد . فکر می کنم خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی یا کیهان بود . یک دوربین داشت و دست به قلم خوبی هم بود . یک دفترچه خاطرات هم داشت که تمام خاطراتش را روزانه در آن می نوشت . علی اکبر از نظر […]

بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم
شهید اسماعیل خوش سیر

بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم

شهید اسماعیل خوش سیر جثه ی بزرگی داشت ولی تازه در صورتش مو درآورده بود . جزو کسانی بود که به شدت عجله داشت روی خودش کار کند و خودش را به مرحله ی شهادت برساند . به شدت اعتقاد داشت که شهادت کسب کردنی است و اینطور نیست که شما بلند بشوید ، بروید […]

هیچ کس باورش نمی شد اما من میدانم
شهید حاج رسول فیروزبخت

هیچ کس باورش نمی شد اما من میدانم

یادم هست که یک روز نشسته بودیم که دیدیم عده ای آمدند . گفتند فرمانده ای آمده و می خواهد حاج رسول را ببیند . حاج رسول قبلا از بچه های دیدبان تیپ شصت و سه خاتم بود . دنبالش آمده بوند که آن جا به عنوان فرمانده ببرندش ، نه به عنوان یک نیروی […]

رسول در هر عملیاتی که شرکت کرده بود مجروح شده بود
شهید حاج رسول فیروزبخت

رسول در هر عملیاتی که شرکت کرده بود مجروح شده بود

شهید حاج رسول فیروزبخت در هر عملیاتی که شرکت کرده بود یک جراحتی برداشته بود . اصلا امکان نداشت مثلا توی یک عملیاتی باشد و زخم برنداشته باشد . رسول عادت داشت هر موقع که بچه ها به ایشان دست می زدند ، رمز آن عملیاتی آن عضو در آن عملیات مجروح شده را می […]

دیدار با خانواده شهید داوود ابراهیمی
حدیثی که مادر شهید ابراهیمی خواند

دیدار با خانواده شهید داوود ابراهیمی

در گردان رسم که وقتی یکی از بچه ها به شهادت می رسید ، در اولین فرصت ، کل گردان به مرخصی می آمد و اولین کاری که می کردند این بود که به قبل از این که به خانه هایشان بروند و به خانواده های خودشان سر بزنند ، قبل از این که پراکنده […]

حاج ناصر گفت داوود ابراهیمی در عملیات بعدی شهید میشود
ثبات قدم های شهید داوود ابراهیمی

حاج ناصر گفت داوود ابراهیمی در عملیات بعدی شهید میشود

در یک مقطعی ، در پادگان امام علی سنندج بودیم و تا جایی که خاطرم هست ، در آن زمان من مسئول مقر بودم . شهید حاج ناصر اربابیان چند نفر را شمرد و گفت این ها در عملیات بعدی شهید می شوند ، و از آن چهار شاید سه نفرشان شهید شدند اما من […]

حدیثی که شهید داوود ابراهیمی میخواند
سه بار سوره ی توحید را بخوانید

حدیثی که شهید داوود ابراهیمی میخواند

شهید داوود ابراهیمی بچه ی کم سن و سالی بود . هنوز ریش و سبیل در نیاورده بود ، چشم های زاغ داشت . پوست سفید و زیبا و خیلی خوشگلی داشت . در جبهه بدلیل شرایط خاصی که وجود داشت ، یک سری قواعد درباره ی دوستی ها و رفاقت ها بود که بچه […]

شهید غلامحسین رضایی ، جوان خوش خنده ، شوخ طبع و با صفا
وقتی غلامحسین رضایی خاطره تعریف میکرد

شهید غلامحسین رضایی ، جوان خوش خنده ، شوخ طبع و با صفا

شهید غلامحسین رضایی ، جوانی سبزه رو ، بسیار خوش خنده ، شوخ طبع و با صفا بود . توجه اش به مسائل عبادی و ذکر و نماز خیلی خوب بود یعنی آدم باطن دار و با معنویتی بود . به لحاظ نظامی هم خوب و قوی بود .  به قول امروزی ها بمب روحیه […]

خاطره بچه های پشتیبانی لشگر از شهید حاج عبدالله نوریان
امانت داری و اخلاص و رفتارشان با نیروها

خاطره بچه های پشتیبانی لشگر از شهید حاج عبدالله نوریان

من قبل از ورود به گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء ، در گردان تخریب جای دیگری بودم ، رفقایی بودند که قبلا با حاج عبدالله کار کرده بودند . زمانی که ما در کردستان ، با بچه های تیپ بیست و یک رمضان بودیم ، بین بچه ها صحبت از حاج عبدالله بود . صحبت […]

اگر من کنارتان باشم کسی شهید نمیشود …

اگر من کنارتان باشم کسی شهید نمیشود …

شهید حاج رسول فیروزبخت بسیار انسان شوخ طبعی بود . یک خاطره ای که من از ایشان یادم هست و قشنگ در ذهنم مانده مربوط به چند روز قبل از اعزام به منطقه سردشت و شهادت ایشان است . بعد از این که ایشان شهید شدند ، این خاطره را برای خودم مرور می کردم […]

راوی و رزمنده گردان تخریب حاج اسماعیل گوهری
آشنایی با گردان تخریب

راوی و رزمنده گردان تخریب حاج اسماعیل گوهری

یاد رفقای شهیدمان بخیر . چه عاشقانه، چه عارفانه ، چه صادقانه، چه مخلصانه رفتند یاران تخریب. آنان که در طریق حق جان شیرین خود را، به عشق اسلام، به عشق ولایت، به عشق ملت و به عشق این وطن نثار رکردند. تا اسلام عزیز سرافراز و ایران عزیز سربلند باقی بماند. شهدا دوستتان داریم. […]

من میروم آن طرف اما نگران اجناس تدارکات هستم
آخرین برخورد با شهید حاج عبدالله نوریان

من میروم آن طرف اما نگران اجناس تدارکات هستم

من زمانی که برای اولین بار رفتم به گردان تخریب ، بیشتر شیفته ی اخلاق شهید حاج عبدالله نوریان شدم . به برادر میررضی (خدا بیامرز) هم گفتم که گفت چطور جای دیگه نرفی !؟ گفتم من مرید اخلاق حاج عبدالله هستم و از اخلاقشان خوشم می آید ، بخاطر همین آمدم گردان و هیچ […]

شهدایی که در کردستان شهید میشوند ، بچه های مظلومی اند
آرزویی که محقق شد

شهدایی که در کردستان شهید میشوند ، بچه های مظلومی اند

سال 1366 ، وقتی داشتیم به سمت منطقه سردشت برای پاک سازی میادین مین می رفتیم ، من و حاج رسول فیروزبخت بغل دست همدیگر در مینی بوس نشسته بودیم . رسول گفت: من دوست دارم که در کردستان شهید بشوم . گفتم چطور رسول ؟ گفت بچه هایی که در کردستان شهید می شوند […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج اسدالله سلیمانی
اولین دیدار با شهید حاج عبدالله نوریان

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج اسدالله سلیمانی

اولین دیدار من با شهید حاج عبدالله نوریان ، بعد از عملیات خیبر بود که من تازه اعزام گرفته بودم و به جبهه اومدم . اعزام های قبل از آن اعزامی که به گردان تخریب لشگرسیدالشهداء علیه السام اومدم ، اعزام به لشگر بیست و هفت محمد رسول الله (ص) بود . قبل از عملیات […]

چادر و دسته ی کودکستان به روایت حاج اسدالله سلیمانی
ماجرای اعزام بچه های کم سن و سال

چادر و دسته ی کودکستان به روایت حاج اسدالله سلیمانی

در یکی از اعزام ها تعداد زیادی نیروهای بچه سال به گردان آمده بودند . تعداد زیادی از بچه هایی که آمده بودند سن و جثه هایشان کوچک بود . بچه های دبیرستانی و کوچک بودند ، نسبت به بچه های قدیمی که ته ریشی داشتند و سنشون کمی بالاتر بود . این ها در […]

رفاقت و صمیمیت شهید اصغر رحیمی و شهید پیام پوررازقی
دقت پیام و سفارش حاج عبدالله

رفاقت و صمیمیت شهید اصغر رحیمی و شهید پیام پوررازقی

شهید اصغر رحیمی یک پسر نوجوان با جثه ی بسیار کوچک بود که مو هم در صورتش اصلا نبود . شهید پیام پوررازقی که از قدیمی های گردان تخریب بود ، با اینطور بچه ها که در گردان تازه وارد بودند خیلی صمیمیت پیدا می کرد . شاید یک ایجاد صمیمیت یک مأموریتی بود که […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمدصادق دانشی
آشنایی با گردان تخریب

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمدصادق دانشی

محمد صادق دانشی هستم ، از اعضای سابق سپاه پاسداران و از جمعی نیروهای تخریب قرارگاه کربلا و خاتم الانبیاء که توفیق همکاری تقریباً یک سال و خورده ای الی دو سال را با شهید حاج عبدالله نوریان داشتم . شروع آشنایی من با شهید نوریان به سال های شصت و یک به بعد برمی […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج علی بهجانی ممقانی
آشنایی با گردان تخریب

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج علی بهجانی ممقانی

بعد از اتمام دوره ی آموزشی ، اعزام شدیم به منطقه اهواز . رفتیم و در اهواز بودیم . آن موقع این طور بود که بچه ها بصورت تیم تیم می شدند ، دسته دسته می شدند . در مدارس اهواز به ما جا داده بودند . اهواز آن زمان چون تازه جنگ شده بود […]

بچه هایی که روحیه ی خدمت گذاری بیشتری داشتند
شهید اصغر رحیمی ، صبرعلی کلانتر و نصرتخواه

بچه هایی که روحیه ی خدمت گذاری بیشتری داشتند

یکی از جلوه های قشنگی که در جنگ و جبهه وجود داشت جلوه ی بچه هایی بودکه روحیه ی خدمت گذاری بیشتری نسبت به بقیه داشتند. با ذوق و شوق و علاقه ، عاشقانه به مجموعه ی بچه ها خدمت می کردند و انگار خادم بچه ها هستند . این بچه ها مسئولیت هایی مثل […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج منوچهر قائد امینی
آشنایی با گردان تخریب

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج منوچهر قائد امینی

من منوچهر قائد امینی هستم، و آشنایی من با گردان به این صورت بود که من با آقا رضا راجعی رفیق بودم و ایشان از گردان تخریب خیلی تعریف می کردند . به همین خاطر من هم شیفته ی اخلاقیات بچه هایی که می گفت شدم و به گردان تخریب آمدم. من در منطقه قلاجه […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج فیاض قائد
آشنایی با شهید حاج قاسم اصغری

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج فیاض قائد

بنده فیاض قائد هستم. توفیق داشتم که در سال های جنگ برای دفاع از کشور و کیان اسلامی کشور، در جبهه های جنوب و غرب حضور داشته باشم . بنده از سال شصت و سه در شهر قدس آن زمان  در کارهای پرسنلی معمولا سعی می کردم به بچه های بسیج و سپاه کمک کنم […]

امر به معروف مثل شهید روح الله قربانی
بعد از من شما هم مثل من عمل کنید

امر به معروف مثل شهید روح الله قربانی

شهید روح الله قربانی ، چند سال از من بزرگ تر بود . روح الله رو برای اولین بار در مسجد امام علی علیه السلام دیده بودم . در عین حال که خیلی سر به زیر و کم حرف بود ، خیلی هم پر جنب و جوش و فعال بود . روح الله انسان خودساخته […]

به شهید اکبر عزیززاده میگفتند اوس اکبر
هم خیاطی میکرد ، هم بنایی

به شهید اکبر عزیززاده میگفتند اوس اکبر

اوستا اکبر بچه ی فنی و کاری بود. مثل شهید کلانتر بود. خیاطی، بنایی و جوشکاری و خلاصه همه کاری بلد بود. خیلی از کارهای حسینیه را راه انداخت. به خاطر همین همه به ایشان اوستا اکبر می گفتند.

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!