در یک مقطعی ما رفته بودیم و در جزیره ی مجنون جنوبی مستقر بودیم . جزیره ی مجنون جنوبی ، منطقه ای نیزاری بود و آن جایی که ما مستقر بودیم خاکستر بود . عراق نیزارهایش را زده بود ، آب فروکش و ته نشین شده بود . یادم است که در یک مقطعی هواپیماهای عراقی آمده بودند و بمباران خوشه ای انجام دادند. فرض کنید که یک تانکر هزار لیتری را از وسط ببرند . این بمب های خوشه ای شاید طولی حدود سی چهل سانت دارد ، سرش یک شاخک مشکی است و بدنه ی کوزه ای شکل دارد . ماسوره اش در بالا قرار دارد و سه شاخک مشکی تقریبا ده – بیست سانتی تقریبا بالای آن دارد . این از هواپیما رها می شود و مین ها از داخل آن بدنه ی تانکری شکل باز می شوند و کل منطقه را می پوشانند .
من یادم هست که در آن مقطع که بمباران خوشه ای انجام میشد ، این بمب ها زمین می خورند و منفجر می شدند . جایی که حالت خاکستری داشت این شاخک ها به زمین می خورد و بمب منفجر نمی شد . بعد از آن که بمباران تمام شد ، ما آمدیم و چون هیچ شناختی هم از این بمب ها نداشتیم ، شروع کردیم یکی از این ها را برداشتیم . میخواهم بگویم ما ایتقدر کار آموزشی کرده بودیم و روی ما کار شده بود که بدون آن که هیچ ترسی داشته باشیم ، شروع کردیم به شناسایی مکانیسم این مین .
اول شاخک پشتش را باز کردیم ، بعد به ماسوره رسیدیم و ماسوره اش را باز کردیم . نوع کار این ماسوره را شناسایی کردیم که ، یک ماسوره ی پلاستیکی پشتش بود و در واقع یک پروانه ی پلاستیک پشتش بود . داخل این ماسوره سوزن بود و وقتی این بمب از هواپیما رها می شد ، باد پشت این ماسوره می افتاد و این ماسوره بیست دور می چرخید و آماده می شد . وقتی شاخک بمب به زمین برخورد می کرد ، سوزن به ماسوره برخورد و عمل می کرد .
ما شروع به خنثی کردن این ها کردیم چون روشش را پیدا کرده بودیم . صد یا صد و ده- دوازده تا از این مین ها را خنثی کرده بودیم که حاج عبدالله نوریان آمد . ما هم خوشحال شده بودیم که حالا صد تا از این بمب ها را خنثی کرده بودیم ، هم خوشحال بودیم که الان ما را تشویق می کند . به محض آن که دید ما با این بمب ها شروع به دست کاری کردن کردیم ، خیلی نارحت شد و سرمان داد زد . حاج عبدالله کسی نبود که سر کسی داد بزند . همه ی ما تعجب کردیم و گفت که می دانید چرا ؟ بعد خودش بلافاصله شروع به معذرت خواهی کرد .
گفت می دانید چرا سرتان داد زدم ؟ چون همین الان در پادگان حمید ، عراق مناطق مختلفی را بمباران خوشه ای کرده بود . در پادگان حمید فرمانده ی تخریب قرارگاه ، به محض آن که به اولین بمب خوشه ای دست زد ، بمب منفجر شد و ایشان تکه پاره شدند . شما چطوری جرات کردید صد تا بمب را خنثی کردید ؟