شهید حاج عبدالله نوریان در عملیات خیبر شمیایی شدند و ایشان را بردند در نقاهت گاه تختی و سرم و دارو زدند و بیست روزی آنجا تحت درمان بود تا اینکه بهتر شد . بعد از بیست روز ایشان به ارتفاعات بازی دراز رفتند . بازی دراز محل سیر و سلوک حاج عبدالله بود .
حاج عبدالله چند سال قبل در لشگر بیست و هفت عنوان نیروی پیاده بود و ظاهراً شهید علی موحد دانش فرمانده گردان شان بود که دست شهید علی موحد هم آنجا قطع می شود . حاجی تعریف می کرد که آنجا یک غار بود و می گفت : ما در این غار خیلی تلفات دادیم و بچه ها از تشنگی شهید شدند . غار در گرده ماهی کوه بود و عراق در روز به ارتفاعات کاملاً مسلط بود . بچه ها زخمی ها را می بردند داخل غار و هر کسی که می رفت آب بیاورد عراقی ها می زدندش و دبه ی آبی که داشت را سوراخ می کردند .
البته نمی شود مقایسه کرد با برای سقای کربلا که تیر به مشکش زدند . حاج عبدالله این درد را آنجا کشیده بود و خیلی هم در روحیه اش تاثیر گذاشته بود . هر زمان که می خواست خلوت کند و روحیه و معنویت خودش را تقویت کند تنهایی به آن غار می رفت و آنجا می ماند . یک دبه آب و یک مفاتیح و قرآن با خود میبرد و حدود 20 روز آنجا می ماند . بستگی به موقعیت کاری اش هم داشت . خودش را می ساخت .