بسم الله الرحمن الرحیم
محمد رئیسی هستم از لشکر نجف اشرف به فرماندهی حاج احمد کاظمی آن روز به ایشان می گفتیم احمد و یا به قول نجفی ها می گفتیم احمِد . در جبهه فیاضی یک مسئول خط بود وقتی به هتل بین المللی رسیدیم گفتند الان احمِد میاد . دیدیم یک نفر از دور می آید و یک بلوز خاکی روی دوشش انداخته بود. با یک زیر پوش آبی و شلوار خاکی جنگ و پوتین های را محکم بسته با موهای فرفری . بچه ها را به خط کرد و گفت کیا رفتند ماموریت ؟ ما یک عده ای بودیم که دستمان را بلند کردیم . گفت شما را می برم در 100 متری عراقی ها . گفتم باشه بریم. گفت کیا دیپلم ریاضی دارند ؟ یک عده ای دست شان را یالا بردند . گفت شما را برای توپ خانه و دیدبانی می برم. باز پرسید کیا باسواد هستند و دیپلم دارند؟ یک عده ای هم دست شان را بالا بردند آن ها را تقسیم کرد و برای خمپاره اندازها برد. از هتل بین المللی کنار بهمن شیر حرکت کردیم . یک مسیری را طی کردیم و به پشت خاک ریز رسیدیم . گفت هر جا گفتم بخوابید سریع بخوابید . صدای سوت خمپاره که می آمد می گفت بخوابید و همه می خوابیدند. ولی خودش نمی خوابید. به ایشان می گفتیم شما چرا نمی خوابید ؟ به ما می گفت این ها با من رفیق هستند و کاری با من ندارند. شما روز اول تان است با شما کار دارند. خلاصه ما را تقسیم کرد. خط فیاضی آبادان را حفظ کرد. حاج احمد بعضی وقت ها به بچه ها می گفت : امام فرموده ما پیروز هستیم پس ما پیروز هستیم تا آخر جنگ. امام چون فرموده ما پیروز هستیم پس ما پیروزیم . به این پیروزی و به سخن امام خیلی معتقد بود. حضرت امام فرموده بود که شما هجمه کنید آنها عقب می نشینند. وقتی این سخن امام وارد منطقه شد . و این سخن به گوش احمد کاظمی می خورد .قاسم محمدی معاونش بود . من یادم هست قاسم می گقفت: امام فرموده شما هجمه کنی آنها عقب می نشینند ؟ احمد میگفت: قاسم یک بار دیگر این جمله را بگو .قاسم می گفت امام فرموده شما هجمه کنید آن ها عقب می نشینند. از این حرف لذت می برد . و مرتب به قاسم می گفت یک بار دیگر تکرار کن. از بیانیه امام بسیار لذت می برد. احمد کاظمی در طول جنگ تک فرمانده نجف اشرف تا پایان جنگ هدایت کرد. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد انشا الله