قبل از عملیات بدر میخواستیم در منطقه شلمچه عملیاتی انجام دهیم. خیلی مراقبت میكردیم كه عملیات لونرود. یك طرف خاكریز دژ ایران در آب بود. بچهها با مسؤولیت یوسف الهی مشغول شناسایی بودند. چند شب پشت سرهم میرفتند شناسایی. اولین تیم شناسایی كه رفت اكبر موسایی و حسین صادقی بودند كه برنگشتند. نمیدانستم اسیر شدهاند یا شهید. من خیلی نگران و ناراحت بودم كه آیا دشمن فهمید؟ عملیات لو رفت؟ روز بعد حسین مرا صدا زد و گفت: بچهها فردا برمی گردند. گفت: در عالم خواب اكبر موسایی به من گفته ما اسیر نشدیم شهید شدیم و خواهیم آمد. من فردا میآیم و صادقی روز بعد. قدری با حسین شوخی كردم و گفتم: مگر تو علم غیب داری؟ گفت: حسین پسر غلامحسین این را میگوید. این تكیهكلامش بود. من در خط بودم همین خط شلمچه. بچهها صدا زدند و گفتند یك سیاهی روی آب است. با این كه آب كمعمق بود و احتمال این كه جنازهها را بیاورد در حقیقت كم بود، ولی همین اتفاق افتاد و روز دوزادهم آب اكبر موسایی را به لب ساحل جایی كه بچهها كنار نهر زیارت عاشورا میخواندند، آورد. روز سیزدهم هم جنازه حسین صادقی آمد. این اتفاقی نبود كه درست جنازهها در همان زمان كه حسین گفته بود و همانجایی كه بچهها زیارت عاشورا میخواندند به ساحل بیایند.
شناسایی شلمچه
حسین پسر غلامحسین این را میگوید
- کد خبر : 1876
قبل از عملیات بدر میخواستیم در منطقه شلمچه عملیاتی انجام دهیم. خیلی مراقبت میكردیم كه عملیات لونرود. یك طرف خاكریز دژ ایران در آب بود. بچهها با مسؤولیت یوسف الهی مشغول شناسایی بودند. چند شب پشت سرهم میرفتند شناسایی. اولین تیم شناسایی كه رفت اكبر موسایی و حسین صادقی بودند كه برنگشتند. نمیدانستم اسیر شدهاند […]
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=1876
- نویسنده : سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
- منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین