در گردان هر کسی یک مسئولیتی می گرفت . مثلا یکی مسئول تدارکات و یکی مسئول تسلیحات بود و بالاخره هر کسی که مسئولیتی داشت. سلطان خدابیامرز ما را مسئول حمام کرده بودند. کسی که مسئول حمام می شد باید یک ساعت قبل از اذان بیدار می شد و زیر حمام را روشن می کرد تا داغ شود.
تا بچه ها برای آب به شهر نروند. همان جا حمام درست کرده بودند فقط کسی باید بیدار می شد و آن را روشن می کرد. زمانی که پدرم (حاج پرویز معصومی ) همراه برادرم ( شهید سلطانعلی معصومی ) در گردان بود ، سلطان مسئول حمام بود. پدرم از اینکه سلطان مسئول حمام بود خیلی راضی و خوشحال بود و تعریف می کرد که سلطان مسئول حمام است و آبگرمکن را روشن می کند. پدرم از بچه هایی که زحمت می کشیدند خیلی تعریف می کرد.