• امروز : جمعه, ۱۸ مهر , ۱۴۰۴
ماموریت در کردستان

فرمانده تخریب لشگر ۴۳ امام علی(ع)، شهید علی ابدی

  • کد خبر : 6611
فرمانده تخریب لشگر ۴۳ امام علی(ع)، شهید علی ابدی

پس از اتمام دوره ی آموزشی ما در سال 1362، آمدند و به ما گفتند از قرار گاه نجف اشرف قرار است برای سخنرانی بیایند و گفتند چند تن از نیرو ها به انتخاب خوشان بروند. شهید علی ابدی که در آن زمان فرمانده مهندسی منطقه بود و سردار محسن بحرینی آمدند و درباره تخریب […]

پس از اتمام دوره ی آموزشی ما در سال 1362، آمدند و به ما گفتند از قرار گاه نجف اشرف قرار است برای سخنرانی بیایند و گفتند چند تن از نیرو ها به انتخاب خوشان بروند. شهید علی ابدی که در آن زمان فرمانده مهندسی منطقه بود و سردار محسن بحرینی آمدند و درباره تخریب صحبت کردند.

آقای ابدی، با روحیه‌ای جذاب و صمیمی، گفت:

«تخریب، کاری هیجان‌انگیز است. تخریب‌چی، باید دانش داشته باشد، قطب‌نما را بلد باشد، شاخص بزند و در میدان، گیر نیوفتد.» این صحبت‌ها آن‌قدر به دل ما نشست که از میان ۶۰ نفر حاضر در جلسه، ۴۰ نفر داوطلب تخریب شدیم.

شهید ناصر احمدی (اهل ملایر)، شهید خوشوقت (اهل همدان)، آقای عبدالرضا بیات و آقای علی‌اصغر امانی در میان ما بودند.

ما نگران بودیم که چون پرونده‌مان متعلق به لشکر انصار الحسین همدان است، شاید اجازه ندهند در تخریب کرمانشاه بمانیم اما آقای عباس محتاج (فرمانده لشکر نجف آن زمان) گفت:

«هیچ اشکالی ندارد. ما مجدد پرونده تشکیل می‌دهیم. شما بمانید.»

ما دوباره به پادگان شهدا رفتیم، اما این‌بار برای دوره تخصصی تخریب. در آن زمان، آقای ناصر نریمانی، فرمانده تخریب منطقه٧ بود و شهید علی ابدی، جانشین او.

من وقتی دیدم که علی آقا در تخریب است، پرسیدم: «تو بلدی؟»

گفت: «بله، من قبلاً دوره دیدم و حالا در تخریب کار می‌کنم.»

ما را دوباره به پادگان شهدا فرستادند تا دوره تخصصی ببینیم. این دومین باری بود که من علی آقا را میدیدم. اخلاق ایشان برای همه زبان زد بود، او مرد عمل بود وقتی حرفی میزد به آن عمل میکرد. در طول چند سالی که با ایشان کار میکردم جز در موارد کاری من ناراحتی ایشان را ندیدم. در کار خودش تخصص داشت و انسان ساز بود.

پس از آن، آقای بهنامی از سمنان را دعوت کردند تا در پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، آموزش‌های پیشرفته‌تری درباره فرمول‌های انفجار، تونل‌کاری، پرفوم و… به ما بدهد.

شهید ابدی می‌گفت: «من می‌خواهم تخریب‌چی‌ام، بدون نیاز به کمک، بتواند در میدان تصمیم بگیرد. نمی‌خواهم بیاید و بگوید: “آقا، چیکار کنم؟”»

او می‌خواست همه بچه‌ها، همه فن‌حریف باشند و با دانش و آگاهی، وارد میدان شوند.

در15 شهریور ۱۳۶۲، ما را به جوانرود فرستادند. من و شهید ناصر احمدی و شهید محمدرضا مولوی و… رفتیم.

فرمانده ما، شهید رضا کریمی کرمانی بود که در ابتدا بسیجی بود اما بعداً به‌عنوان پاسدار وظیفه، سرباز شد. خط جبهه ما، در شیخ صالح و نزدیک پل زینکام، به عراق بسیار نزدیک بود. شهید ابدی به ما میگفت: درست است شما پاسدار هستید اما ایشان فرمانده شما هستند. شهید ابدی برای ما جایگاه ویژه ای داشت و هنوز الگوی زندگی من و کسانی که ایشان را میشناسند هستند.

بعد از حدود 6 ماه در ۲۳ بهمن ۱۳۶۲، عملیات تحریرالقدس در منطقه شاخ شمیران عراق انجام شد. از همدان بچه های لشکر به آنجا آمدند و بعدا لشکر بیست‌وهفتم محمد رسول الله، برای کمک آمدند. این اولین ماموریت بود که در آنجا آغاز شد و بعد از آن شاخ شمیران و بردکان و یالسولمر و از طرفی یال های بیماروک را گرفتند و گسترش دادند که جبهه زیاد شد. حدود 25 کیلومتر به طول جبهه جلو رفت. این باعث شد تمام میدان مین هایی که پشت خط بود پشت بماند و کار تخریب از آنجا شروع شد و تمام میدان مین هایی که پشت بود را جمع کردیم و بردیم جلو و کاشتیم.

زمانی که عملیات شروع شد درآنجا دو اتفاق افتاد :

شهید رضا کریمی کرمانی بچه ها را تقسیم کرد و خودش با یک گروه به سمت شاخ رفت و من و شهید ابدی و شهید ناصر احمدی و دیگر دوستان به نام آقای رضایی برای انفجارات جاده ماندیم. در این عملیات، ما مأموریت داشتیم تا جاده‌ها و پل‌ها را برای پیشروی نیروها آماده کنیم. در یکی از موارد، در رودخانه سیدکریم، با سنگ‌های بزرگ مواجه شدیم.

شهید ابدی، با استفاده از خرج گود های ۴۰ و ۱۵ پوندی و سپس نیترات آمونیوم، راه را باز کرد و عبور کردند.

در 8 اردیبهشت ۱۳۶۳،  من مرخصی بودم. شهید رضا کریمی و شهید محمدرضا مولوی که معاون ایشان بود در پاکسازی میدان به شهادت رسیدند. جلساتی برگزار شد و آقای علی اصغر امانی مسئول تخریب شدند. من به‌عنوان معاون ایشان برای تخریب منطقه جوانرود منصوب شدم. بعد از حدود سه ماه آقای امانی رفتند و ازدواج کردند و بعد از آن برنگشتند و من به جای ایشان مسئول تخریب شدم.

در اسفند ماه 1363 که عملیات بدر انجام شد، مناطق مهندسی جنوب و غرب ادغام و تشکیل شد در همین زمان،  از دل این دو لشکر ۴۳ امام علی (ع) تشکیل شد و ما در آن گردان تخریب داشتیم. علاقه مند بودیم که شهید ابدی فرمانده گردان باشند اما بعد از جلسات قرار شد که شهید علیرضا عاصمی فرمانده تخریب و شهید ابدی معاون باشند. بعد از مدت زمان کوتاهی تصمیم گرفتند که شهید ابدی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر باشند.

در یکی از عملیات‌ها، تصمیم گرفتیم مین‌گذاری هوشمندانه در منطقه باغ منصور انجام دهیم.  جایی که دموکرات‌ها از پشت کوه‌ها نفوذ می‌کردند. دوبار به ماشین ما کمین زدند و راننده را دزدیدند. بچه ها برای شناسایی منطقه می رفتند و قسمت ورود دموکرات ها را شناسایی کرده بودند که بین صخره ها بود و ما در نیمه دوم ماه با استفاده از نور مهتاب، سه ردیف مین زدیم و سنگر کمین یک کیلومتر عقب تر زده شد.

ما در سه شب متوالی، حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ مین (از جمله مین‌های تی ایکس 50، M16، والمر و گوجه ای) در آن دشت کاشتیم.

شش روز بعد، گروهی ۱۵ نفره از دموکرات‌ها در آن میدان گیر افتادند و ۶ تا ۷ نفرشان کشته شدند و بیشتر آنها زخمی شدند.

در یکی دیگر از عملیات‌ها، با همکاری شهید دانشیار (فرمانده قرارگاه فجر)، در منطقه‌ای نزدیک دریاچه دربندی‌خان و حلبچه، مین‌گذاری در آن سه راهی انجام دادیم.

طبق مشورت با شهید ابدی، هدف این بود که از مین‌های عراقی استفاده کنیم تا در صورت کشف، تنش بین عراق و گروه‌های ضدانقلاب ایجاد شود و ما با مین های تیم 46 تایمر دار آن منطقه را مین گذاری کردیم ، خاصیت این مین ها به این شکل بود که ضد تانک و خودرو بود یعنی زمانی که خودرو از روی آن عبور میکرد تایمر فعال میشد و حدود 15 دقیقه بعد مسلح میشد و با عبور ماشین بعدی منفجر میشد.

ما با قایق، به آن سوی دریاچه رفتیم. با اطلاعات هم هماهنگ شده بود. ما در لب دریاچه ماندیم اما شهید یحیایی و دیگر دوستان رفتند و مین ها را کار گذاشتند و مین های گوجه ای را وسط جاده کار گذاشتیم تا تلفات بگیریم.

در بازگشت، موتور قایق خراب شد، اما شهید اسدالله یحیایی که بچه گیلان بود، با شیرجه رفتن در آب، موتور را تعمیر کرد.

روز بعد حدود ساعت یک که از دیدگاه نگاه میکردیم، یک جیپ عراقی روی مین‌های ما منفجر شد و تلفات زیادی داد.

قبل از عملیات والفجر ۸، شهید ابدی، دو موشک به نام «رعد» ساخت. دو موشک که میتوانست گیاه هایی که در هور بود و موتور شناور های ما را از کار می انداخت را نابود کند.

این ابتکار، راه‌های آبی هور را برای نیروهای ما باز کرد. در هر عملیات، یگان‌های مهندسی  به‌ویژه تخریب، سه تا چهار ماه قبل از عملیات، مشغول آماده‌سازی می‌شدند:

– ساخت بیمارستان

– کاول‌های هلیکوپتر

– سنگرهای مهمات و توپ

– شناسایی مسیرها

– باز کردن معابر

– پاکسازی میدان‌های عقب‌مانده و…

تخریب‌چی‌ها، همیشه جلوتر از بقیه وارد میدان می‌شدند تا راه را برای رزمندگان باز کنند.

ویژگی‌های شهید علی ابدی

شهید علی عاصمی، فردی مبتکر، متفکر، آرام، صمیمی و دوست‌داشتنی بود. همیشه خندان بود و در عین حال، متخصص برجسته‌ای در امور تخریب محسوب می‌شد. او نه‌تنها یک فرمانده، بلکه انسان‌ساز بود. هم از نظر تقوا و هم از نظر تخصص. من و دوستانم، تا امروز، الگوی زندگی‌مان را از او گرفته‌ایم. هرگاه در مشکلی گرفتاریم، سراغ مزارش می‌رویم و از او کمک می‌خواهیم.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=6611
  • نویسنده : حاج محمدرضا دهقان
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

13مهر
از خدمت به رزمندگان تا بدرقه زائران کربلا
حکایتی از زندگی شهید حمیدرضا ترابی

از خدمت به رزمندگان تا بدرقه زائران کربلا

12مهر
موسس و فرمانده تخریب در شمال کشور؛ شهید محمد رحیم بردبار
12مهر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج سید حسین دلزنده
بسم اللهی که راهگشای ماموریت های ما شد

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج سید حسین دلزنده

ثبت دیدگاه