شهید عباس حسنی استاد کشتی ما بودند کشتی گیر بود و دو تا از برادرهایش به شهادت رسیده بودند دلاور بود. ایشان روزی دو ساعت با ما تمرین کشتی بر روی سنگ و قلوه سنگ و خاک انجام می داد. یکی دیگر هم بود بنام آقای ایزدی . ایشان از بچه های امنیت پرواز بود خیلی بزرگ جثه و ماهیچه ای بود. ایشان هم کشتی گیر بود. منتهی عباس حسنی ریز جثه بود. هر چی که آن را نمی توانست زمین بزند فن هایش را بر روی ما پیاده می کرد. من را مرتب به زمین می کوبید. روحش شاد باشد عباس حسنی هم با مین والمر که خیلی از آن حساب می برد شهید شد. یک عکس هم دارم از ایشان که با مین والمر انداخته است.
بعد از شهادتش یک بار گفتم عباس ببین همان چیزی که ازش خوشت میومد با همون هم شهید شدی و به معشوق رسیدی.
عباس بچه ی قلعه مرغی بود و می گفت قلعه مرغی اومدی بگو عباس حسنی کاریت نباشد. گفتم مگر به مردم بدهکاری . گفتیم چشم. روحش شاد .