شهید حاج عبدالله نوریان ، فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام ، نمی گذاشت بچه های گردان بیکار باشند چون وقتی بیکار می شدند شروع می کردند به قصه درست کردن و ماجراهایی از داخل این قصه ها بیرون می آمد . حاج عبدالله می گفت : بیکاری مایه فساد می شود و هرگز نمی گذاشت کسی بیکار باشد . به هر بهانه ای که می شد برایشان کار درست می کرد .
یک مقطعی برای ثبت میدان مین به مریوان کردستان رفته بودیم بدون آنکه ماموریتی از طرف لشگر به ما ابلاغ شده باشد . در کردستان که بودیم ساعت چهار بعداز ظهر که می شد ، شهر ، دست دشمن بود تا ساعت 8 صبح که تامین می آمد و دوباره تردد میشد .
حاج عبدالله یک شب گفت : ما سرباز این مملکت هستیم ، نباید بخوابیم تا دشمن برای خودش تردد کند . من می خواهم امشب بروم و جلوی این ها را بگیرم . من گفتم یک نفر یا دو نفر که نیست ! چطور می خواهی جلویشان را بگیری؟ گفت من خودم تنها می روم و کسی حق ندارد با من بیاید .
من به آقای سمنانی گفتم و همه ی بچه ها داستان را فهمیدند . همین که بلند شد ، همه پشت سرش بلند شدیم . گفت : مگر قرار نبود به کسی نگویی ؟ گفتم من به کسی نگفتم ، خودشان فهمیدند .
اولین جایی که درگیر شدیم با بچه های خود ارتش بود و هر چی که ما می گفتیم خودی هستیم اجازه تردد بهمان نمیدادند . آخر سر هم تا به آنها ثابت کردیم که ما خودی هستیم صبح شد و هیچ کاری هم نکردیم . حاج عبدالله می خواست سر راه کوموله ها و دکوکرات ها را بگیرد که نشد . از فردا شب هم دیگر نگذاشتیم برود .
حتی یک مقطعی که میدان مین هم نداشتیم ، رفت یک دستگاه بلوک آورد با ماسه و سیمان ، بچه ها را وادار کرد که بلوک بزنند برای ساختن زاغه . با همان بلوک ها زاغه مهمات درست کردیم . حاج عبدالله نمی گذاشت بچه ها بیکار باشند.