ملت ما الآن قیام کرده است و نهضت کرده است، و من امیدوارم که پیش ببرد و هیچ قدرتی نتواند در ایران دیگر آن کارهایی را که میکرد بکند. آقای کارتر و امثال او الآن تمام همّشان این است که دوباره آن مسائل را برگردانند که در زمان شاه مخلوع بود؛ لکن این یک آرزویی است که این ابرقدرتها باید به گور ببرند. ایران دیگر اجازه نمیدهد که اینها دخالت در آن بکنند. اگر آنها خیال کردهاند که نظامی زیاد دارند و وسایل جنگ و آدمکشی زیاد دارند، ما هم مظلوم زیاد داریم و مشت گره کرده، و یوم مظلوم از یوم ظالم شکنندهتر است. ما را اینها میخواهند در تنگنای اقتصادی قرار بدهند و قرار دادهاند. و مع الاسف این دولتهایی که ادعا میکنند که ما متمدن هستیم، و ادعا میکنند که ما مستقل هستیم، از همین مساله فهمیده میشود که اینها چکارهاند.
کارتر آنجا نشسته و حکمفرمایی میکند، و این ملتها، دولتها یعنی، این دولتهایی که تحمیل شدهاند بر ملتها، اینها هم فرمانبرداری میکنند؛ اینها هم استقلال ندارند. نه اینکه همین دولتهای ضعیف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهای قوی هم استقلال ندارند. اینها نمیتوانند، میترسند از امریکا که مخالفت با ما را نکنند، نه اینکه بخواهند مخالفت کنند؛ برای اینکه مخالفتشان برای خودشان هم ضرر دارد، شاید بیشتر هم ضرر داشته باشد. بسیاری از دولتها به ما گفتهاند که ما همان چیزهایی که از دیگران میگیرید ما به شما میدهیم. کسی هم به ما ندهد ما یک مردمی هستیم مظلوم، و استقلال خودمان را حفظ میکنیم. ما اگر امر دایر بشود به اینکه برگردیم به حال سابق بشریت، و با الاغ از این طرف به آن طرف برویم و آزادیمان را حفظ بکنیم، یا خیر، بنده آقای کارتر و امثال او از ابرقدرتها باشیم و زندگانیهای فلان و کذا داشته باشیم، ما آن را ترجیح میدهیم، ملت ما آن را ترجیح دارد میدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجیح میدهد، و میگوید که ما میخواهیم شهید بشویم. از اول نهضت تقریباً- من در نجف بودم آن وقت- تا حالا زن، مرد، جوانها میآیند و از من استدعا میکنند که شما دعا کنید ما شهید بشویم، من دعا میکنم ثواب شهید پیدا کنند. یک مجلس عقدی که ما چند وقت پیش از این در همین تهران داشتیم، آن زن و مردی که با هم ازدواج کردند، بعد آن زن یک کاغذی به من داد خواندم. دیدم میگوید که شما دعا کنید من شهید بشوم.
زنی که تازه عروسی کرده، شوهر کرده، میگوید شما دعا کنید من شهید بشوم. یک ملتی که شهادت را میطلبند و دعا میخواهند برای شهادت، اینها از دخالت نظامی میترسند؟ اینها از حصر اقتصادی میترسند؟ همه عالم درهای ممالکشان را به ما ببندند همه و ما باشیم، این عدهای که، سی و چند میلیونی که در این ایران زندگی میکنیم، یک دیواری دور ایران بکشند و ما را در همین ایران حبس بکنند، ما این را ترجیح میدهیم به اینکه درها باز باشد و چپاولگرها بریزند به مملکت ما. ما میخواهیم چه بکنیم که به این تمدنی که از توحش بدتر است، این تمدنی که حیوانات بیابان در رفتارشان از آنها بهتر است، ما میخواهیم چه بکنیم به این تمدن برسیم. این دروازه تمدنی که شاه مخلوع میخواست به روی ما باز بکند، یعنی قدرتها را بر ما مسلط کند، و همه دارایی ما را ببرد و چند تا عروسک برای ما بفرستد، نفت ما را ببرند و برای ما پایگاه برای خودشان درست بکنند، ما این تمدن بزرگ را میخواهیم چه بکنیم؟ این تمدن است؟ این پدر و پسر و خصوصاً این پسر کشور ما را به عقب راند و همه چیز ما را به باد داد، به طوری که اگر الآن همه ملت دستشان را به هم بدهند و دستشان را به هم دادهاند بحمد الله، و بخواهند تعمیر کنند آن چیزی که در این قریب پنجاه سال بر ما گذشته است، و آن چیزی که از بیست و چند سال پیش از این به وسیله امریکا بر مملکت ما گذشته است، سالهای طولانی لازم است تا ما ترمیم کنیم اینها را. ما میخواهیم چه کنیم روابط داشته باشیم با آنهایی که میخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غیر از این است که رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ برای چه ما میخواهیم این را؟
درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادی بکنند. ما خودمان در اینجا مملکت وسیعی داریم، آب هم داریم، خدا باران هم به ما میدهد، خودمان میکاریم و میخوریم و هیچ احتیاجی به این مسائل نداریم. آنها نترسانند یک ملتی را که میخواهد خودش را به کشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بکند. این استقلالی که ما پیدا کردیم و این آزادی که ما پیدا کردیم یک هدیه آسمانی است، یک هدیه الهی است به ما رسیده، و ما مکلفیم این را حفظش کنیم. اگر ما این را حفظش نکنیم به نعمت خدا، قدردانی از نعمت خدا نکردهایم، کفران کردهایم نعمت خدا را، ما باید این را حفظش بکنیم. ما از این تهدیدهایی که میکنند و کشتیهایشان را میآورند در مثلًا خلیج و امثال اینجا، و از این طرف و از آن طرف و اینها، حالا دیگر این حرفها کهنه شده. پیشتر بله، زمان سابق این طور بود که تا یک قراردادی را میخواستند تحمیل کنند، و یکی یک مثلًا نالهای میزد، یک کشتی از انگلستان میآمد در آبهای خلیج، تمام میشد مساله.
امدادهای غیبی خداوند در شکست ظالمین
حالا همه کشتیهایتان را هم بیاورید اینجا، همه طیارههایتان را هم بفرستید اینجا، مساله حالا غیر سابق است. ما اتکال به خدا داریم. ما برای این جهان یک مدبّر را میدانیم هست. آنهایی که تا کنون توجه نداشتند خوب توجه پیدا بکنند که یک ملتی که هیچ نداشت جز الله اکبر، و او همه چیز است، چطور همه قوا را کنار زد، و این قوای شیطانی که همه پشتیبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهای پایین دست هم دنبال او بودند، و ما را نمیگذاشتند در یک مملکتی زندگی کنیم و فعالیت کنیم، همه موافق با او بودند. این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دلهای این سران انداخت، ما را به رعب، به رعبی که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد؟
این جز همان است که در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عدههای کثیر پیروز کرد، و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سی هزار جمعیت عرب، که هر چند تایشان یک شمشیر داشت، و هر چند تایشان یک شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بود و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مامور خداست، این شنها همه مامورند. تجربه بکنند باز.
حفظ روحیه معنوی اول انقلاب
لکن ما نباید مغرور بشویم. من به ملت ایران عرض میکنم که مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید، و خودتان را فانی بکنید در آن قدرت بزرگ. مادامی که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با الله اکبر پیش برد، مادامی که این حفظ بشود شما بیمه هستید؛ بیمه الهی هستید. خدا نکند که دستهایی که الآن در کار هست و میخواهند شما را مایوس بکنند، اینها در این شیطنتشان پیروز بشوند، و شما را از آن حالی که در اول انقلاب داشتید منحرف کنند، که آن روز، روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته از شما بر میدارد و شما به همان حالها میافتید. حفظ کنید؛ حفظ کنید آن حالی که در اول نهضت داشتید.
شما نهضت برای شکم نکردید، شما نهضت برای اتاق و حیاط نکردید، شما نهضت نکردید برای اینکه یک مقامی پیدا بکنید. شما آرزوی شهادت نمیکنید به اینکه برسید به یک مثلًا فرشی و یک نوایی. این حال را که حالی است الهی حفظ کنید، و مادامی که این حفظ بشود شما پیروز هستید. و من وعده پیروزی به شما میدهم. و خدای تبارک و تعالی، وعده پیروزی داده است به شما: انْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ.
اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشتهای گره کرده را که مشتهای الهی است حفظ کنید، و از هیچ ابرقدرتی نترسید، و از هیچ تبلیغاتی، داخلی و خارجی، هیچ خوفی نداشته باشید. ما راه خودمان را میرویم و آن راه خداست.
امام خمینی (ره)؛ 14 خرداد 1359
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=6365