شهید سعید صدیق یک جوان خیلی لاغر و اصطلاحا ترکه ای بود . من یادمه یک سری که برای آموزش رفته بودیم ، یک اژدر بنگال دستش بود و داشت میدوید ولی وقتی پاهاش رو که نگاه میکردیم ، مثل نی قلیون بود و خیلی ماهیچه هایش دیده نمی شد.
من تعجب کرده بودم و نمی فهمیدم چطور با این توان داشت میدوید و اژدربنگال هم دستش بود . عجیب بود که طوری استقامت میکرد که من کم می آوردم پیشش . علیرغم اینکه به فیزیکش و ظاهر بدنش نمی خورد ولی انقدر با اراده زحمت کشیده بود که باقدرت بدنی بالایی ظاهر شد .
اون روز یادمه مسیر را طی می کرد و هنوز برای من قابل فهم نیست که چطور میتونست بدون که بخوابه اینقدر پرقدرت کار کنه .
برام خیلی عجیب بود که سعید صدیق با اون جثه ی لاغرش که البته قدش بلند بود اما با اون نحیفی و لاغریش ، این همه قدرت رو از کجا می اورد !
به نظرم این ها (شهدا) از روح بزرگی که داشتن کمک می گرفتن .