شهید سید امین صدرنژاد یکی از پاسدارهایی بود که در جبهه لباس پاسداری می پوشید . جالب است بدانید کمتر کسی در گردان بود این مسئله را رعایت می کرد و لباس پاسداری بپوشد . پاسدار ها تواضعی داشتند که کمتر لباس پاسداری می پوشیدند . ایشان جزو کسانی بودند که لباس پاسداری می پوشید . یادم هست یکی از پاهای ایشان آسیب دیده بود و کمی می لنگید .
حاج عبدالله نوریان خیلی به کارهایش اعتماد داشت . من یادم نیست که مسئول مرکز تحقیقات کی بود . از بعضی دوستان شنیدم که شهید صدرنژاد مسئول بوده ولی تاجایی که من یادم هست ، شهید سید اسماعیل موسوی مسئول مرکز تحقیقات بود . ولی به هر حال شهید سید امین صدرنژاد و شهید سید اسماعیل موسوی خیلی صمیمی بودند و جزو کادر مرکزی گردان بودند . شهید سید امین ، یکی از امین های حاج عبدالله بود . حاج عبدالله برای انجام مأموریت هایی که ما متوجه نمی شدیم ، ایشان را می فرستادند . در اردوگاه هم یکی از افرادی بود که امین حاج عبدالله بود .
در یکی از ماموریت هایی که ما با هم رفته بودیم ، در واقع من کارهای ایشان را انجام دادم تا ایشان کمی وقت آزادتری پیدا کنند . البته ما نمی دانستیم ایشان دقیقا چه کاری دارد انجام می دهد .
مدتی بعد ، موشک هایی را آوردند که آزمایش کنیم . آن زمان ، تازه فهمیدیم ایشان چه کاری کرده است .
ایشان رفته بودند با استفاده از موشک های کاتیوشا ، یک موشک منهدم کننده ی موانع درست کرده بودند . عکسی هم در بین عکس های شهید حاج ناصر اربابیان هست که در آب با شهید زعفری و شهید پیام پوررازقی ، در حال آزمایش موشک هستند .
قبل از عملیات والفجر هشت بود . درخط مقدم موانع زیادی در آب بود . موانعی مانند سیم خاردار ها ، هشت پرها و… . هدف از طراحی این موشک ها این بود که اگر رزمنده ها نتوانستند این موانع را کنار بزنند و راه را باز کنند ، یک موشکی را بفرستیم آن جا و آن را منفجر کنیم .
یکی از طرح ها برای این کار و شاید یکی از موثر ترین آن ها همین طرحی بود که شهید صدر نژاد آماده کرده بود . دو سه آزمایش را من آن جا شاهد بودم .
یک موشکی درست کرده بودند که من اسم نظامی اش را یادم نیست . موشکی بود که وقتی شلیک میشد و حرکت میکرد ، یک سیم هم به پشتش وصل بود و سیم را دنبال خود می برد . این ها آمده بودند این سیم را تبدیل کرده بودند به سیم انفجاری . به این صورت که مثلا اگر شما موشک را از اینجا شلیک کنید ، مثلاً یک کیلومتر ، یا پانصد متر میرود و این سیم می افتد روی زمین . بعد ، این تله های انفجاری که این مسیر را رفتند و در یک فاصله ای فرود آمده اند ، در مسیر میدان مین یا در ستون دشمن منفجر می شوند .
اژدربنگال یک لوله ی کوچک ، به طول یک متر و نیم است که تقریبا همین کار را میکند ولی این موشک ، پانصد متر انفجار داشت . این موشک ، وظیفه اش این بود که سیم های انفجاری را با خورد ببرد و وقتی این سیم ، در پایان کار روی زمین می افتاد ، منفجرش می کردند . به این صورت یک دفعه مسیری به طول پانصد متر منفجر می شد . یعنی کاری که اژدر بنگال در یک متر و نیم انجام می داد ، بوسیله ی این موشک ها در پانصد متر انجام میشد و آن مسیر را پاک سازی می کرد و هر چه مین و مواد منفجره آن وسط بود را با موجش منفجر می کرد .
این ها مواردی بود که در آنجا مورد آزمایش قرار می گرفت . یا مثلاً یادم هست که در تیپ ، یکی از همین پهپاد ها و هواپیما های بدون سرنشین مهاجر را آورده بودند و آزمایش میکردند . آنها آمده بودند و از بچه های تخریب بالاخص شهید صدرنژاد خواسته بودند که برای کمک به ایشان برود .
یادم هست ، یک بار که به آنجا رفته بودیم ، پهباد مهاجر را آورده بودند و به پرواز در آورده بودند که برود برای شناسایی و عکس گرفتن از مواضع دشمن . درخواستی که آن ها از ما داشتند این بود که می گفتند می خواهیم وقتی این پهباد بالا رفت ، بتواند یک موشکی را هم شلیک کند . آن موقع شلیک آر پی جی در ذهنشان بود . میخواستند این پهباد بتواند دو عدد آر پی جی را با خودش ببرد ، شلیک کند و برگرداند . میگفتند شما که تخریبچی هستید ، به ما طرح بدهید ، مشاوره بدهید و کمک کنید که ببینیم چکار می شود کرد .
یادم هست که من و حاج عبدالله هفت ، هشت نفری را بردیم و به تیم آن ها کمک کردند که این طرح عملی بشود .