• امروز : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳
شما پنج نفر کوله ها تون رو بردارید و بیاید

ماموریت ناتمام با شهید هادی مهین بابایی

  • کد خبر : 3410
ماموریت ناتمام با شهید هادی مهین بابایی

اون زمان ، از بچه ها کسی فکرنمی کرد فردا صبح زنده میمونه . معمولا همه از حادثه فرار می کنن  که خطری پیش نیاد . مثلا آدم از کنار دیوار رد نمیشه که نکنه یه وقت دیوار خراب بشه … . ولی اونجا اینطوری نبود . بچه های گردان تخریب عاشق این بودن که […]

اون زمان ، از بچه ها کسی فکرنمی کرد فردا صبح زنده میمونه .

معمولا همه از حادثه فرار می کنن  که خطری پیش نیاد . مثلا آدم از کنار دیوار رد نمیشه که نکنه یه وقت دیوار خراب بشه … . ولی اونجا اینطوری نبود . بچه های گردان تخریب عاشق این بودن که برن توی دل بلا  ، برن توی حادثه . از هم سبقت می گرفتند  . اگر فرمانده میومد می گفت آقای غلامعلی بیاد ، اون یکی نیاد . اونی که نمی رفت ، گریه می کرد .

من یادمه یه روزی ، تنگای غروب بود که فرمانده ما ، شهید حاج عبدالله نوریان اومد و گفت : شما پنج نفر کوله ها تون رو بردارید و بیاید . عبدالله اینطور نبود که از قبل اعلام کنه و مثلا بگه دوازده روز دیگه شما چند نفر رو میبرم ماموریت . نقطه قوتش همین بود  که سر بزنگاه میگفت کیا رو میخواد و میبرد . عبدالله گفت : تو ، توو تو بیاید . چون توی ذهنش این طراحی ها رو داشت و میدونست فلانی چیکاره ست و فلانی چیکاره .

اون روز هم به من و شهید هادی مهین بابابی و سه نفر دیگه از بچه ها گفت بیاین ، سوار شید . ما رفتیم سوار شدیم و حرکت کردیم . یه مسافتی رو رفتیم ، یه جا وایساد و گفت : قراره بریم بین ارتش و عراق که خط پدافند ارتش اونجا است . اونجا باید یه میدون مین بزنید ولی خیلی سریع چون دشمن به منطقه اشراف کامل داره . روشمون هم اینه که از شما پنج نفر ، نفر اول که رفت ، کار رو شروع میکنه تا مجروح یا شهید بشه . بعد دومی میره و به همین ترتیب . کسی هم به مجروح یا شهید ها کاری نداره .

بچه های رزمنده به تعبیر و روایت حاج مسعود میسوری

ما پنج نفر همه خوشحال بودیم از این که ماموریت خیلی خوشگل و خوبیه . رفتیم توی مقر ارتش ، خیلی هم بگو و بخند میکردیم . ارتشی ها که میدونستند ما میخواهیم چیکار کنیم  خیلی از این حالت ما متعجب بودن . خب بالاخره میدیدن پنج تا بچه ی حدود هجده ساله  همچین ماموریتی دارن و خیلی هم خوشحالن .

اون شب به ما مرغ دادن . مرغ میدونید یعنی چی؟ یعنی پرواز ! علامت بود .

مرغ هم اوردن و خوردیم و اصلا انگار نه انگار . یه ربع بعد هم نماز بود ، نماز هم به جماعت خوندیم . توی جبهه اگر دو سه نفر هم بودن ، نماز رو به جماعت میخوندن . یعنی کسی تکی به نماز نمی ایستاد . دو نفرهم اگر بودن نماز جماعت بود . سه نفر هم که بود نماز جماعت بود . اگر یک گردان هم که بود ، نماز جماعت بود . غیر از نماز شب هایی که بچه ها از دست هم قایم می شدند و فرار می کردند تا کسی نفهمه ، همه ی نماز ها به جماعت بود .

خلاصه غذا رو خوردیم و نماز رو خوندیم  و آماده شدیم . اما یک دفعه اومدن گفتن که ماموریت لغو شده . تا قبل از این خبر ، بچه ها خوشحال بودن اما این خبر رو که دادن ، سگرمه ها توهم رفت .

از حاج عبدالله پرسیدیم : حاجی چرا ؟ چی شده ؟ اما گفت لغو شده دیگه . جواب خاصی نداد . وقتی برگشتیم گردان ، تا چراغ وانت افتاد توی محوطه ی گردان ، همه دوییدن و اومدن که ببینن چه خبره و چیشده ؟! دیدن ما همه عقب وانت صحیح و سالمیم .

یک دفعه داد میزدم مهین مهیــــــن

هر پنج نفرمون که رفتیم همونطور سالم برگشتیم . شهید هادی مهین بابایی هم توی این ماجرا پیشمون بود . هادی خیلی بچه ی خنده رویی بود.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3410
  • نویسنده : حاج محمد غلامعلی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01دی
عشق بی‌پایان به زیارت عاشورا
چرا باید همیشه من زیارت عاشورا بخوانم؟

عشق بی‌پایان به زیارت عاشورا

01دی
نحوه شهادت حاج ناصر اربابیان به روایت حاج ابراهیم قاسمی
شنیده بود عراق از سمت فکه نیز پیشروی کرده و نگران بچه‌های الوارثین شده بود

نحوه شهادت حاج ناصر اربابیان به روایت حاج ابراهیم قاسمی

01دی
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمدتقی صمدزاده
تنها تصویری که از روزهای نخست آشنایی با گردان دارم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمدتقی صمدزاده

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!


Fatal error: Uncaught TypeError: strtoupper() expects parameter 1 to be string, null given in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php:145 Stack trace: #0 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(145): strtoupper(NULL) #1 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(107): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hash_to_element(Object(DOMElement), 2, '<!DOCTYPE html>...') #2 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Controller.php(155): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hashes('<!DOCTYPE html>...') #3 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-conte in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php on line 145