• امروز : جمعه, ۷ دی , ۱۴۰۳
عملیات والفجر هشت ، منطقه ام الرصاص و هشت پر هایش

شهید تابش یا علی گفت و هشت پر ها را از جا درآورد

  • کد خبر : 3122
شهید تابش یا علی گفت و هشت پر ها را از جا درآورد

در عملیات والفجر هشت ، در منطقه ام الرصاص ، ما چند نفری بودیم که لباس غواصی پوشیده بودیم تا و میخواستیم برویم برای انفجار هشت پر ها که هشت پر ها رو منفجر کنیم و بچه ها بتوانند به خط بروند . ما به محض این که از آب رد شدیم و به هشت […]

در عملیات والفجر هشت ، در منطقه ام الرصاص ، ما چند نفری بودیم که لباس غواصی پوشیده بودیم تا و میخواستیم برویم برای انفجار هشت پر ها که هشت پر ها رو منفجر کنیم و بچه ها بتوانند به خط بروند . ما به محض این که از آب رد شدیم و به هشت پر ها رسیدیم من دیدم که رمز را گفتند و خط ها شروع کردند به انفجار و سرو صدا .

سنگر های بین ما هم ما رو ندیده بودن و شروع کردند به رگبار و آرپی چی زدن.  ما دیدیم که دیگر فرصت نداریم که مواد بگذاریم و انفجار انجام دهیم . من به شهید تابش گفتم که بیا لوله ها را سریع باز کنیم تا راه باز شود و بچه ها بروند وگرنه اگر اینجا بمانند همه تلف می شوند .

شهید تابش شروع کرد به یاعلی و یا حسین گفتن و دست به کار شدیم . حدود هفت هشت تا رو دراوردیم و کنار گذاشتیم و به سیم خاردار رسیدیم . فرصتی برای قطع کردن سیم خاردار نبود . ناچار پایمان را روی سیم خاردار گذاشتیم و بچه ها را رد کردیم . قرار شد بعد از اینکه بچه ها به کانال رفتند ، ما به آن طرف آب علامت بدهیم تا نیروهایی که در قایق بودند هم راه بیفتند و بروند و بچه ها را پشتیبانی کنند.

خلاصه ما با چراغ قوه علامت دادیم و می خواستیم سیم خاردارها را قطع کنیم تا بچه بیایند و رد شوند. در کانالی که بچه ها قرار بود پاکسازی کنند ، یکی از عراقی ها زخمی شده بود اما یک دفعه دیدیم بلند شد و شروع کرد به رگبار زدن . یکی دیگر از عراقی هایی که آن طرف تر بود ، یک آرپی جی برداشت و شلیک کرد .در اثر شلیک آن نیروی عراقی ، یکی از قایق های ما آتش گرفت و قبل از آنکه ما برسیم و بگیریمش با جریان آب رفت.

شهیدی که آرامش را از چشمان دشمن ربوده بود

من یک آرپی چی زیر پایم دیدم و آرپی جی زدم اما عمل نکرد . آن زخمی هم انگار خودش افتاد. خلاصه قایق ها امدند و ما بچه ها را رد کردیم . شهید کلهر فرمانده گردان هم آن جا شهید شد.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3122
  • نویسنده : حاج احمد خسروبابایی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

04دی
عشق و اطاعت رزمنده ها از حاج قاسم بدلیل اخلاصش بود
این اطاعت از سر عشق بود، نه اجبار

عشق و اطاعت رزمنده ها از حاج قاسم بدلیل اخلاصش بود

02دی
نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم
نمی‌توانم حالات و شخصیت حاج عبدالله را توصیف کنم، اما...

نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!


Fatal error: Uncaught TypeError: strtoupper() expects parameter 1 to be string, null given in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php:145 Stack trace: #0 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(145): strtoupper(NULL) #1 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(107): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hash_to_element(Object(DOMElement), 2, '<!DOCTYPE html>...') #2 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Controller.php(155): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hashes('<!DOCTYPE html>...') #3 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-conte in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php on line 145