• امروز : دوشنبه, ۱۰ آذر , ۱۴۰۴
به حاجی گفتم و برگشتم تهران

حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد

حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد

قبل از شروع عملیات والفجر هشت از محل کارم خیلی فشار می آوردند که حتماً باید به محل کارت برگردید. حتی جلوی حقوق بنده را بسته بودند. ماموریت 45 روزه گرفته بودم . اما تا دوسال بر نگشته بودم. آنها هم می گفتند که 45 روز قرارمان بود اما الان دو سال است که نیامده […]

قبل از شروع عملیات والفجر هشت از محل کارم خیلی فشار می آوردند که حتماً باید به محل کارت برگردید. حتی جلوی حقوق بنده را بسته بودند. ماموریت 45 روزه گرفته بودم . اما تا دوسال بر نگشته بودم. آنها هم می گفتند که 45 روز قرارمان بود اما الان دو سال است که نیامده ای. من به حاجی گفتم و برگشتم تهران سر کارم.

عملیات والفجر 8 که شروع شد من در منطقه نبودم. حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد. گفت : شیخ سمانی رفته و برنگشته شاید اسیر و یا شهید شده باشد. من هم دست تنها هستم و هر کاری کردی سعی کن بیایی. به محل کار رفتم و اصرار کردم به مدیرمان که اجازه دهند به جبهه برگردم  حاج عبداله شهید شد. و من شهادت حاج عبدالله را ندیدم و در منطقه نبودم. تهران ماندم و بعد از تشییح جنازه و مراسم سوم که تمام شد به منطقه برگشتیم.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2475

بیشتر بخوانید

15شهریور
خاطرات حاج مسعود میسوری از شهید حاج امیر یشلاقی
شجاعت و نبوغ در عملیات‌های دفاع مقدس

خاطرات حاج مسعود میسوری از شهید حاج امیر یشلاقی

03شهریور
پسته ای که روی زمین افتاده بود
مسئول تدارکات گردان ، شهید حسین کاشانی

پسته ای که روی زمین افتاده بود

24دی
حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد
حاج قاسم احترام پیرمرد را نادیده نگرفت

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.