شیخ فضلالله چرا رفت بالای دار؟ چون میگفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بیدین و فرقه گمراه و گمراهگر مخالفم که میخواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند». و میگفت: «ایها الناس من بههیچوجه مخالف فکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه دخلیت خود را در تأسیس آن اساس بیشاز همه میدانم. صریحا میگویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش به اسلامیت باشد و برخلاف شریعت محمدی و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذراند». و میگفت: «چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید». و یکبار هم به «سید عبدالله بهبهانی» که طرفدار مشروطهخواهان بود و مخالف شیخ فضلالله بود، نصیحت کرد که:«جناب آقا! اگر از من میشنوی… والله مسلم بدان هم مرا میکشند هم تو را». و همین هم شد و یک سال بعد بهبهانی را گروهی از مشروطهخواهان در خانهاش به قتل رساندند.
شیخ فضلالله چگونه رفت بالای دار؟ «مهدی ملکزاده» از مورخان مشروطه که مخالف شیخ هم بود چنین آورده است برای ثبت در تاریخ: «شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعفنفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد… برق تفنگ و سرنیزهها در زیر آفتاب گرم تابستان چشم را خیره میکرد. محکوم، فاصله میان محبس و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با کِبَر سن و پیری، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر، ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید».